- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
- بازدید: ۱۱۵۴
- شماره مطلب: ۴۲۷۸
-
چاپ
محرم حرم
سبط نبی، روانه چو در کارزار شد
بر اهلبیت ختم رسل، کار، زار شد
بنْمود جلوه، چون مه تابان عارضش
نور خدا ز طلعت او، آشکار شد
با آن سپاه دون، شه دین شد چو روبهرو
آه و فغان! که با غم و محنت دچار شد
فرمود: ای گروه! منم آن که جدّ من
از رتبه مَحرم حرم کردگار شد
جان نبی، علی، پدرم باشد آن که زو
رونق گرفت شرع و بدو استوار شد
زهراست مادرم که شب و روز، جبرئیل
اندر حریم عصمت او، پردهدار شد
ناگاه سنگ کین، سخنش را تمام کرد
آنسان که پُر ز خون، رخ آن شهریار شد
از روی زین به روی زمین اوفتاد و گفت:
گاه وصال حضرت پروردگار شد
بگْرفت روی خاک، چو آن شاه دین، قرار
اندر فلک، مَلَک ز غمش، بیقرار شد
در پیش چشم عترت طاها ز جور چرخ
دنیا ز غصّه، تیرهتر از شام تار شد
«قدسی» به ماتم شه لبتشنگان، حسین
از دیده اشکبار، چو ابر بهار شد
-
آرزوی آب
عبّاس نامدار، چو پا در رکاب کرد
گفتا خِرَد که جلوه مگر بوتراب کرد
شد جلوهگر چو ماه بنیهاشم از حرم
خورشید را ز شرم رُخش، در حجاب کرد
-
چشمۀ حیات
ای شه که جبرئیل امین شد، غلام تو!
شد پایدار، دین خدا از قیام تو
چون ابر نوبهار، بریزد ز دیده اشک
آید چو بر زبانِ محبّ تو، نام تو
-
حریم قدس
کیست زینب؟ محرم بزم حضور
روی او تفسیری از الله نور
چون به دنیا آمد آن فرخندهزن
شد به گیتی نور حق، پرتوفکن
محرم حرم
سبط نبی، روانه چو در کارزار شد
بر اهلبیت ختم رسل، کار، زار شد
بنْمود جلوه، چون مه تابان عارضش
نور خدا ز طلعت او، آشکار شد
با آن سپاه دون، شه دین شد چو روبهرو
آه و فغان! که با غم و محنت دچار شد
فرمود: ای گروه! منم آن که جدّ من
از رتبه مَحرم حرم کردگار شد
جان نبی، علی، پدرم باشد آن که زو
رونق گرفت شرع و بدو استوار شد
زهراست مادرم که شب و روز، جبرئیل
اندر حریم عصمت او، پردهدار شد
ناگاه سنگ کین، سخنش را تمام کرد
آنسان که پُر ز خون، رخ آن شهریار شد
از روی زین به روی زمین اوفتاد و گفت:
گاه وصال حضرت پروردگار شد
بگْرفت روی خاک، چو آن شاه دین، قرار
اندر فلک، مَلَک ز غمش، بیقرار شد
در پیش چشم عترت طاها ز جور چرخ
دنیا ز غصّه، تیرهتر از شام تار شد
«قدسی» به ماتم شه لبتشنگان، حسین
از دیده اشکبار، چو ابر بهار شد