- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
- بازدید: ۱۳۱۸
- شماره مطلب: ۳۹۷۹
-
چاپ
سینی سیب
سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش
با پرچمی که روی نگاهم، کشیدمش
آقا! کمک کنید، خدا خیرتان دهد!
او دم گرفته بود وَ من میشنیدمش
سیب رسیدهای، جلوی باورم گذاشت
من هم بدون هیچ تعلّل، خریدمش
شب آمدم به خانه و آن سیب سرخ را
تقسیم کردم و بغل سفره چیدمش
حالا درخت سیب شده، بار داده است
آن میوهای که قبل محرّم خریدمش
روزی هزار بار، مرا شکر میکند
این کودکی که با غمتان، آفریدمش
رفتم سراغ کودکم امروز، مدرسه
سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
سینی سیب
سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش
با پرچمی که روی نگاهم، کشیدمش
آقا! کمک کنید، خدا خیرتان دهد!
او دم گرفته بود وَ من میشنیدمش
سیب رسیدهای، جلوی باورم گذاشت
من هم بدون هیچ تعلّل، خریدمش
شب آمدم به خانه و آن سیب سرخ را
تقسیم کردم و بغل سفره چیدمش
حالا درخت سیب شده، بار داده است
آن میوهای که قبل محرّم خریدمش
روزی هزار بار، مرا شکر میکند
این کودکی که با غمتان، آفریدمش
رفتم سراغ کودکم امروز، مدرسه
سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش
سلام اشعار آقای لطیفیان فوق العاده است. التماس دعا