- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۹/۲۹
- بازدید: ۴۱۳۱
- شماره مطلب: ۳۸
-
چاپ
گیسوانم حکایت یلدا
من نهال سه سالهای بودم، زیر بار غمت خمیده شدم
مثل گل بودم و ولی افسوس، به روی دست عمه چیده شدم
صورتم مثل ماه شب زیبا، گیسوانم حکایت یلدا
در زمستان بی کسی امّا، ناله کردم پر از سپیده شدم
به گناهی که دخترت هستم، کاملا شکل مادرت هستم
در هجوم سپاه نامردی، ضربهها خوردم و شهیده شدم
کوفه رفتم به چشمهای پر آب، شام رفتم به بزم تلخ شراب
روی دستم نشسته رد طناب، به خدا هر طرف کشیده شدم
دست دشمن که میرود بالا، میگذارم دو دست خود بر سر
جان بابا عجیب میترسم، مثل یک آهوی رمیده شدم
من که چشم و چراغ تو بودم، شاخۀ یاس باغ تو بودم
بس که آبم نداده گلچینم، مدتی میشود تکیده شدم
از خرابه عجیب خسته منم، مرغک بال و پر شکسته منم
تو مرا میبری خبر دارم، دیگر از غصهها رهیده شدم
گیسوانم حکایت یلدا
من نهال سه سالهای بودم، زیر بار غمت خمیده شدم
مثل گل بودم و ولی افسوس، به روی دست عمه چیده شدم
صورتم مثل ماه شب زیبا، گیسوانم حکایت یلدا
در زمستان بی کسی امّا، ناله کردم پر از سپیده شدم
به گناهی که دخترت هستم، کاملا شکل مادرت هستم
در هجوم سپاه نامردی، ضربهها خوردم و شهیده شدم
کوفه رفتم به چشمهای پر آب، شام رفتم به بزم تلخ شراب
روی دستم نشسته رد طناب، به خدا هر طرف کشیده شدم
دست دشمن که میرود بالا، میگذارم دو دست خود بر سر
جان بابا عجیب میترسم، مثل یک آهوی رمیده شدم
من که چشم و چراغ تو بودم، شاخۀ یاس باغ تو بودم
بس که آبم نداده گلچینم، مدتی میشود تکیده شدم
از خرابه عجیب خسته منم، مرغک بال و پر شکسته منم
تو مرا میبری خبر دارم، دیگر از غصهها رهیده شدم