- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۱۳۹۸
- شماره مطلب: ۳۶۴۹
-
چاپ
چراغ هاشمیان
درود صبر و سلام رضا به همّت او
دل فرات بود مشتعل ز غیرت او
به شیرخوارگی او را شناخت شیر خدا
که بوسه زد به جبین و به دست و صورت او
دمی که تشنه ز دریا نهاد پای برون
کمال یافت جوانمردی از فتوّت او
کتاب عشق و وفا و محبّت و ایثار
روایتی است ز سرداری و سقایت او
چو آفتاب ز ماه جبین نمایان بود
حسین دوستی از لحظۀ ولادت او
محال بود نکاه از حسین بردارد
که گشته بود تماشای دوست عادت او
ستارۀ سحر زینب و حسین و حسن
چراغ هاشمیان آفتاب طلعت او
به حشر فاطمه آرد دو دست او همراه
که این دو دست وسیله است بر شفاعت او
کسی که گفت ولی اللّهش بنفسی انت
مرا چه زهره که گویم ثنای حضرت او
به غرفههای ضریحش اگر رسد دستم
به این دو مصرع زیبا کنم زیارت او
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
چراغ هاشمیان
درود صبر و سلام رضا به همّت او
دل فرات بود مشتعل ز غیرت او
به شیرخوارگی او را شناخت شیر خدا
که بوسه زد به جبین و به دست و صورت او
دمی که تشنه ز دریا نهاد پای برون
کمال یافت جوانمردی از فتوّت او
کتاب عشق و وفا و محبّت و ایثار
روایتی است ز سرداری و سقایت او
چو آفتاب ز ماه جبین نمایان بود
حسین دوستی از لحظۀ ولادت او
محال بود نکاه از حسین بردارد
که گشته بود تماشای دوست عادت او
ستارۀ سحر زینب و حسین و حسن
چراغ هاشمیان آفتاب طلعت او
به حشر فاطمه آرد دو دست او همراه
که این دو دست وسیله است بر شفاعت او
کسی که گفت ولی اللّهش بنفسی انت
مرا چه زهره که گویم ثنای حضرت او
به غرفههای ضریحش اگر رسد دستم
به این دو مصرع زیبا کنم زیارت او
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس