- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۱
- بازدید: ۱۴۴۴
- شماره مطلب: ۳۳۵۶
-
چاپ
میکُشی مرا
یک روز در عزای خودت میکشی مرا
در اوج روضههای خودت میکشی مرا
یک روزِ سرخ، مثل غروب محرمی
آقا خودت برای خودت میکشی مرا
گاهی فراز نیزه و گاهی نشیب طشت
در مروه، در صفای خودت میکشی مرا
آن لحظهای که دخترکت را کنیز خواند
آن لحظه پابهپای خودت میکشی مرا
ای قاری کلام خدا، روی نیزه با
تفسیر آیههای خودت میکشی مرا
شیبالخضیب، زیر تکاپوی تیغها
با قطعهقطعههای خودت میکشی مرا
-
مقام نوکری
شد آسمان ز رفعت تو زیر خاکها
عشق تو شد ورای تمام ملاکهامن از مقام نوکری تو کسی شدم!
گرچه شدست نام من از بی پلاکها -
خوشتر
حالا که تیرهروزم و قلبم مکدر است
شبهای من از اشک غم تو منور است
تا بوده، روزیام در این خانه بوده است
تا هست دیدۀ من از این روضهها تر است
-
عشق من، حسین
پیراهن سیاه تو دارم به تن حسین
روحی دمیده در تنم این پیرهن، حسین
با اشک و روضه شیر به من داده مادرم
تربت گذاشته پدرم در دهن، حسین
-
تو خوب، من بد
تا که خون در رگ است و جان به تنم
به عزیزت قسم که سینه زنم
آنکه از گاهواره تا مردن
دیدهاش از غمت تر است، منم
میکُشی مرا
یک روز در عزای خودت میکشی مرا
در اوج روضههای خودت میکشی مرا
یک روزِ سرخ، مثل غروب محرمی
آقا خودت برای خودت میکشی مرا
گاهی فراز نیزه و گاهی نشیب طشت
در مروه، در صفای خودت میکشی مرا
آن لحظهای که دخترکت را کنیز خواند
آن لحظه پابهپای خودت میکشی مرا
ای قاری کلام خدا، روی نیزه با
تفسیر آیههای خودت میکشی مرا
شیبالخضیب، زیر تکاپوی تیغها
با قطعهقطعههای خودت میکشی مرا