- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۱
- بازدید: ۱۰۶۴
- شماره مطلب: ۳۱۹۱
-
چاپ
چون که عشق آمده آداب به هم میریزد
باد میآید و مهتاب به هم میریزد
چهرۀ ماه تو در آب به هم میریزد
اینکه رود است و پریشان شدنش جا دارد
با سر انگشت تو مرداب به هم میریزد
یک طرف پیش نماز مژه، سمتی مردم
تیر میآید و محراب به هم میریزد
جای آن که تو بیایی خود ارباب آمد
چون که عشق آمده آداب به هم میریزد
غیر اصغر همه جا آب تعارف بکنند
به کسی که وسط خواب به هم میریزد
ای به هم ریخته این گونه نیایی به حرم
چون که با دیدنت ارباب به هم میریزد
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
چون که عشق آمده آداب به هم میریزد
باد میآید و مهتاب به هم میریزد
چهرۀ ماه تو در آب به هم میریزد
اینکه رود است و پریشان شدنش جا دارد
با سر انگشت تو مرداب به هم میریزد
یک طرف پیش نماز مژه، سمتی مردم
تیر میآید و محراب به هم میریزد
جای آن که تو بیایی خود ارباب آمد
چون که عشق آمده آداب به هم میریزد
غیر اصغر همه جا آب تعارف بکنند
به کسی که وسط خواب به هم میریزد
ای به هم ریخته این گونه نیایی به حرم
چون که با دیدنت ارباب به هم میریزد