- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۱۵
- بازدید: ۱۳۸۴
- شماره مطلب: ۲۳۸۱
-
چاپ
نیزهات
پر میکشد دلم به تمنای نیزهات
دنیای دیگری شده دنیای نیزهات
جانی بده دوباره... به من نه به دخترت
تا جان نیامده به لبش پای نیزهات
ترسانده است فاطمۀ کوچک تو را
خونهای جاری از قد و بالای نیزهات
یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک
باقیش گشته قسمت لبهای نیزهات
با دست خط نیزه و خون گلوی تو
افتاده است هر قدم امضای نیزهات
لج کرده است تیزی سرنیزه با سرت
چیزی نمانده از تو و دعوای نیزهات
چرخیده است دیده ناپاکشان به ما
این قوم پست بعد تماشای نیزهات
-
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد
محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
-
قسم به اشک
از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم
نوشت تا که فقط عاشق شما باشم
نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم
نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم
-
شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
ای روزهای تار، ای شبهای دور از ماه
ای بیقراریهای دائم با دلم همراه
ای بغضهایی که میآیید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید، بسم الله
-
شب قدر و بی قراری
بازم شب قدره و بیقراری
غلط میخوره رو گونههای خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه مینویسم
نیزهات
پر میکشد دلم به تمنای نیزهات
دنیای دیگری شده دنیای نیزهات
جانی بده دوباره... به من نه به دخترت
تا جان نیامده به لبش پای نیزهات
ترسانده است فاطمۀ کوچک تو را
خونهای جاری از قد و بالای نیزهات
یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک
باقیش گشته قسمت لبهای نیزهات
با دست خط نیزه و خون گلوی تو
افتاده است هر قدم امضای نیزهات
لج کرده است تیزی سرنیزه با سرت
چیزی نمانده از تو و دعوای نیزهات
چرخیده است دیده ناپاکشان به ما
این قوم پست بعد تماشای نیزهات