دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شبیه حسینی و مات تواند

دوباره سرم در هوای شماست

تمام دلم سرسرای شماست

 

به سوی خدا رفتم و دیده‌ام

فقط رد پا، رد پای شماست

 

خدا هم فقط از شما گفته است

گمانم خدا هم خدای شماست

مانند عاشورا ورق زد داستان را

زهرش اثر کرد و گرفت از تو توان را

طوری که حتی تار دیدی این و آن را

 

وقت زمین افتادنت احساس کردی

در باغ سرسبز تنت رنگ خزان را

چه خوب اگر بدهد کربلا به من...

مرید بال زدم تا مراد گریه کنم

به شوق بام تو تا بامداد گریه کنم

 

و در خیال خودم رفته‌ام امام رضا

نشسته‌ام دم باب الجواد گریه کنم

با یاد جدّم از عطش مى‌‏سوزد این دل

رزمندۀ عشقم مرا همسنگرى نیست

مادر نه، فرزندى نه، یار و همسرى نیست

 

جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم

بهر نجات از غصه راه بهترى نیست

 

غربت ببین فریاد من بر آسمان است

اما چه سازم قاتلم را باورى نیست

یاد پهلوی شکسته کمرم را خم کرد

گه ز پا اُفتم و با آه جگر می‌خیزم

گه نشینم وسط حجره و بر می‌خیزم

 

دل من با جگر خون شده عادت کرده

مثل هر روز که با سوز جگر می‌خیزم

رنگ غم

در حقیقت رنگ غم تغییر کرد

آخرین انگور هم تغییر کرد

 

در میان چشم انگور سیاه

جای آب و جای سم تغییر کرد

به مناسبت شهادت امام جواد (ع)
قتلگاهم شده این حجرۀ در بسته، حسین

 

گه ز پا اُفتم و با آه جگر می‌خیزم

گه نشینم وسط حجره و برمی‌خیزم

 

دل من با جگر خون شده عادت کرده

مثل هر روز که با سوز جگر می‌خیزم

چه خوب اگر بدهد کربلا به من

مرید بال زدم تا مراد گریه کنم

به شوق بام تو تا بامداد گریه کنم

 

و در خیال خودم رفته‌ام امام رضا

نشسته‌ام دم باب الجواد گریه کنم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×