مشخصات شعر

آب با آتش تبانی می‌کند

چشم‌هایت روضه خوانی می‌کند

اشک‌ها را ساربانی می‌کند

 

آن افق‌های نگاه زخمی‌ات

کربلا را دشتبانی می‌کند

 

بی وجودت این زمین خاک است وگل

با وجودت آسمانی می‌کند

 

علقمه بعد از تو چشم خویش را

روی نیزه سر دوانی می‌کند

 

رفتی و در خیمه‌های تشنه لب

آب با آتش تبانی می‌کند

 

رفتی و در سرنوشت آب‌ها

شرمساری حکمرانی می‌کند

 

پشت پرچین بلند علقمه

کیست آن که روزه خوانی می‌کند

 

یک نفر دارد ز مشک و دست تو

با دو بوسه قدردانی می‌کند

 

بی تو حتی تک تک مصراع هم

بین بیتم بد عنانی می‌کند

 

جرأت این واژه‌هایم را ببخش

عذر می‌خواهد، جوانی می‌کند

آب با آتش تبانی می‌کند

چشم‌هایت روضه خوانی می‌کند

اشک‌ها را ساربانی می‌کند

 

آن افق‌های نگاه زخمی‌ات

کربلا را دشتبانی می‌کند

 

بی وجودت این زمین خاک است وگل

با وجودت آسمانی می‌کند

 

علقمه بعد از تو چشم خویش را

روی نیزه سر دوانی می‌کند

 

رفتی و در خیمه‌های تشنه لب

آب با آتش تبانی می‌کند

 

رفتی و در سرنوشت آب‌ها

شرمساری حکمرانی می‌کند

 

پشت پرچین بلند علقمه

کیست آن که روزه خوانی می‌کند

 

یک نفر دارد ز مشک و دست تو

با دو بوسه قدردانی می‌کند

 

بی تو حتی تک تک مصراع هم

بین بیتم بد عنانی می‌کند

 

جرأت این واژه‌هایم را ببخش

عذر می‌خواهد، جوانی می‌کند

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×