مشخصات شعر

سیب نوبر

 

از ملائک پر شده دور و بر ام البنین

بهر دیدار تو‌ای تاج سر ام البنین

 

آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت

شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین

 

بی گمان گهواره‌ات آغوش گرم مادر است

راحت و آسوده‌ای زیر پر ام البنین

 

اشک شادی می‌چکد بر گونه‌های اطهرت

از میان صحن چشمان تر ام البنین

 

تو مسیحایی اگر پس خوش به حال مریمت

افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین

 

هم شجاعت، هم شهامت، در رگانت جاری است

وارث شیر خدا، شیر نر ام البنین

 

أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین

ای علی مرتضای دیگر ام البنین

 

مثل بابا با نگاهت فتح خیبر می‌کنی

چشم بد دور از وجودت، حیدر ام البنین

 

آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس

ای تمام آبروی لشگر ام البنین

 

تشنۀ آب فراتیم، از کرم مهلت بده

ساقی لب تشنگان، آب‌آور ام البنین

 

چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست

کربلایم آرزو، پایین پایم آرزوست

 

یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی

مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی

 

ساکنان آسمان را بندۀ خود کرده‌ای

با مرام! از اولش اقا به دنیا آمدی

 

با «ابد والله ما انسا حسینا» بر لبت

با شکوه حضرت عیسی به دنیا آمدی

 

قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده اند

کوه ایمان، اسوۀ تقوا به دنیا آمدی

 

خضر مایی، با خودت آب حیات آورده‌ای

از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی

 

به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی

ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی

 

هم پناه حجت حق در میان معرکه

هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی

 

جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری

نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی

 

صبح محشر که رسد دست تو، دست آویز ماست

شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی

 

نیست بر روی زمین باب الحوائج تر ز تو

ای امید مردم دنیا به دنیا آمدی

 

در هجوم درد و رنج و غم صدایت می‌کنند

دردمندان، حضرت مرهم صدایت می‌کنند

 

آزموده، فانی فی الله، روشندل تویی

ما شهادت می‌دهیم از هر نظر کامل تویی

 

جرعه‌ای از معرفت امشب بنوشان بر همه

مطمئنا ساقی بن ساقی عادل تویی

 

جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا

ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی

 

کوه احسان، آسمان جود دریای کرم

از نگاه سائل، آقای متمول تویی

 

هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت می‌کند

بانی هربار دل‌های متحول تویی

 

هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد

 از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی

 

حاجت ما هرچه که باشد اجابت می‌کنی

در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی

 

رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده

به خدا روزی رسان این همه سائل تویی

 

مصرعی نذر تو دیوان‌ها به دنبال آورد

افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی

 

السلام ‌ای سربلند آزمون کربلا

بازوان تو شده تنها ستون کربلا

 

خلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی

محشری و ناز شست شیرمرد هاشمی

 

صاحب نطق علی، حسن حسن، صبر حسین

علم باقر، صدق صادق، کظم غیظ کاظمی

 

ابجد نام تو و نام اباصالح یکی ست

پس به نوعی آینه‌دار امام قائمی

 

دشمنانت در عذاب از ضربه‌های مهلکت

در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی

 

در میان جنگ الگوی علی اکبری

بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی

 

هیچکس از حلقۀ دشمن جلودار تو نیست

هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی

 

طعمۀ شمشیر تو با سر به دوزخ می‌رود

از مصافت برنمی‌گردد حریف سالمی

 

در بصیرت هم چنان آوازه داری پهلوان

هم به باطل واقفی، هم به حقیقت عالمی

 

شور جاری در رجز‌های رضازاده تویی

 تو شکوه پنجۀ ناب رسول خادمی

 

در جوانمردی همیشه تخته‌ات باشد وسط

عالم و آدم همه بنده، تو مولایی فقط

 

ارمنی‌ها از تو خواندند و عبادت کرده‌اند

تا کلیمی‌ها به تو عرض ارادت کرده‌‌اند

 

ما که می‌مردیم اگر صحن و سرای تو نبود

شیعیان به خاکبوسی تو عادت کرده‌اند

 

نه که جبرائیل، اسرافیل و میکاییل هم

محرم کویت شده، قصد زیارت کرده‌‌اند

 

یک طرف زهرای اطهر، یک طرف ام البنین

با مزار کوچک و پاک تو خلوت کرده‌‌اند

 

نه فقط ما در میان محفلت زانو زدیم

از شهیدان نیز در جشن تو دعوت کرده‌‌اند

 

مهدی صاحب زمان را در میان محفلت

اهل دل با چشم سر همواره رؤیت کرده‌‌اند

 

بهترین آموزه‌ها در سیرۀ اجداد توست

ساده لوحان در کجا مشق سیاست کرده‌‌اند؟

 

دین فروشانی که سر در آخور خود برده‌اند

آخرت را خرج کرسی ریاست کرده‌‌اند

 

عقل ضایع آدمی را به تباهی می‌کشد

بی خرد‌های فرومایه حماقت کرده‌‌اند

 

مثل اسپند به روی آتشیم و درهمیم

بی ادب‌ها را به شمشیرت حواله می‌دهیم 

 

سیب نوبر

 

از ملائک پر شده دور و بر ام البنین

بهر دیدار تو‌ای تاج سر ام البنین

 

آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت

شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین

 

بی گمان گهواره‌ات آغوش گرم مادر است

راحت و آسوده‌ای زیر پر ام البنین

 

اشک شادی می‌چکد بر گونه‌های اطهرت

از میان صحن چشمان تر ام البنین

 

تو مسیحایی اگر پس خوش به حال مریمت

افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین

 

هم شجاعت، هم شهامت، در رگانت جاری است

وارث شیر خدا، شیر نر ام البنین

 

أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین

ای علی مرتضای دیگر ام البنین

 

مثل بابا با نگاهت فتح خیبر می‌کنی

چشم بد دور از وجودت، حیدر ام البنین

 

آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس

ای تمام آبروی لشگر ام البنین

 

تشنۀ آب فراتیم، از کرم مهلت بده

ساقی لب تشنگان، آب‌آور ام البنین

 

چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست

کربلایم آرزو، پایین پایم آرزوست

 

یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی

مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی

 

ساکنان آسمان را بندۀ خود کرده‌ای

با مرام! از اولش اقا به دنیا آمدی

 

با «ابد والله ما انسا حسینا» بر لبت

با شکوه حضرت عیسی به دنیا آمدی

 

قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده اند

کوه ایمان، اسوۀ تقوا به دنیا آمدی

 

خضر مایی، با خودت آب حیات آورده‌ای

از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی

 

به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی

ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی

 

هم پناه حجت حق در میان معرکه

هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی

 

جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری

نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی

 

صبح محشر که رسد دست تو، دست آویز ماست

شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی

 

نیست بر روی زمین باب الحوائج تر ز تو

ای امید مردم دنیا به دنیا آمدی

 

در هجوم درد و رنج و غم صدایت می‌کنند

دردمندان، حضرت مرهم صدایت می‌کنند

 

آزموده، فانی فی الله، روشندل تویی

ما شهادت می‌دهیم از هر نظر کامل تویی

 

جرعه‌ای از معرفت امشب بنوشان بر همه

مطمئنا ساقی بن ساقی عادل تویی

 

جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا

ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی

 

کوه احسان، آسمان جود دریای کرم

از نگاه سائل، آقای متمول تویی

 

هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت می‌کند

بانی هربار دل‌های متحول تویی

 

هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد

 از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی

 

حاجت ما هرچه که باشد اجابت می‌کنی

در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی

 

رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده

به خدا روزی رسان این همه سائل تویی

 

مصرعی نذر تو دیوان‌ها به دنبال آورد

افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی

 

السلام ‌ای سربلند آزمون کربلا

بازوان تو شده تنها ستون کربلا

 

خلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی

محشری و ناز شست شیرمرد هاشمی

 

صاحب نطق علی، حسن حسن، صبر حسین

علم باقر، صدق صادق، کظم غیظ کاظمی

 

ابجد نام تو و نام اباصالح یکی ست

پس به نوعی آینه‌دار امام قائمی

 

دشمنانت در عذاب از ضربه‌های مهلکت

در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی

 

در میان جنگ الگوی علی اکبری

بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی

 

هیچکس از حلقۀ دشمن جلودار تو نیست

هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی

 

طعمۀ شمشیر تو با سر به دوزخ می‌رود

از مصافت برنمی‌گردد حریف سالمی

 

در بصیرت هم چنان آوازه داری پهلوان

هم به باطل واقفی، هم به حقیقت عالمی

 

شور جاری در رجز‌های رضازاده تویی

 تو شکوه پنجۀ ناب رسول خادمی

 

در جوانمردی همیشه تخته‌ات باشد وسط

عالم و آدم همه بنده، تو مولایی فقط

 

ارمنی‌ها از تو خواندند و عبادت کرده‌اند

تا کلیمی‌ها به تو عرض ارادت کرده‌‌اند

 

ما که می‌مردیم اگر صحن و سرای تو نبود

شیعیان به خاکبوسی تو عادت کرده‌اند

 

نه که جبرائیل، اسرافیل و میکاییل هم

محرم کویت شده، قصد زیارت کرده‌‌اند

 

یک طرف زهرای اطهر، یک طرف ام البنین

با مزار کوچک و پاک تو خلوت کرده‌‌اند

 

نه فقط ما در میان محفلت زانو زدیم

از شهیدان نیز در جشن تو دعوت کرده‌‌اند

 

مهدی صاحب زمان را در میان محفلت

اهل دل با چشم سر همواره رؤیت کرده‌‌اند

 

بهترین آموزه‌ها در سیرۀ اجداد توست

ساده لوحان در کجا مشق سیاست کرده‌‌اند؟

 

دین فروشانی که سر در آخور خود برده‌اند

آخرت را خرج کرسی ریاست کرده‌‌اند

 

عقل ضایع آدمی را به تباهی می‌کشد

بی خرد‌های فرومایه حماقت کرده‌‌اند

 

مثل اسپند به روی آتشیم و درهمیم

بی ادب‌ها را به شمشیرت حواله می‌دهیم 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×