مشخصات شعر

ببینید لبخند ارباب ما را

 

ببینید گیسوی پر تاب ما را

ببینید جوش می ناب ما را

ببینید ماه جهانتاب ما را

ببینید لبخند ارباب ما را

 

ندارد ظهورش در عالم نظیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

جنون چاک کرده گریبان ما را

قیامت ندیده است طوفان ما را

چه می‌خواهد از جان ما، جان ما را

ببینید این عید قربان ما را

 

سر آورده‌ام تا سرم را بگیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

پرم کرد‌ه‌ای با سبوی دو چشمم

که شش‌گوشه شد آرزوی دو چشمم

به سوی شما می‌رود سوی دو چشمم

تو و جان من ای به روی دو چشمم

 

کنارت ندارم به جز سر به زیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

2

 

خدا با تو وا کرده در‌های خود را

به گردت دوانده قمر‌های خود را

علی دیده جمع پسر‌های خود را

خدا رو نموده هنر‌های خود را

 

چه نور عظیمی! چه شاه و وزیری!

امیری حسین و نعم الامیری

 

زمانی که میدان نفس گیر می‌شد

زمانی که لشگر سرازیر می‌شد

زمانی که دشمن کمی شیر می‌شد

فقط ضربه‌‌های تو تکثیر می‌شد

 

تو سلطان میدان درآن زمهریری

امیری حسین و نعم الامیری

 

به میدان رسیدی و عالم به پا شد

که با تو خدای مجسم به پا شد

به پیش تو محشر دمادم به پا شد

که با ذوالفقارت جهنم به پا شد

 

تو مانند مولایی و در غدیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

اگر بار دیگر قدم را بکوبی

بهم دستگاه ستم را بکوبی

سر کافران کاخ غم را بکوبی

اگر زینبیه علم را بکوبی

 

الا نور عینی و بدرالمنیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

3

 

خدا آرزوی علی را بر آورد

حسن بوسه زد، از لبت شکّر آورد

حسین امشب از خنده‌ات پر در آورد

علی را برای علی‌اکبر آورد

 

تو حسن قدیمی و خیر کثیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

اگر ما به یادت اگر یاد مایی

تو آرامش حیدرآباد مایی

تو و شهربانو، تو سجاد مایی

تو همشهری ما، تو داماد مایی

 

تو ایرانی و قبلۀ این مسیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

کشیدم برای تو کرببلایی

شبیه نجف صحن ایوان طلایی

ضریح بلندی و دارالشفایی

رواقی و طاقی و جمع گدایی

 

کشیدم خودم را فقیر فقیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

اگر عمه‌ات تکیه گاهت نمی‌شد

اگر بین آتش پناهت نمی‌شد

اگر مانع خون نگاهت نمی‌شد

اگر مرحم آه آهت نمی‌شد

 

تو جان داده بودی زمان اسیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

ببینید لبخند ارباب ما را

 

ببینید گیسوی پر تاب ما را

ببینید جوش می ناب ما را

ببینید ماه جهانتاب ما را

ببینید لبخند ارباب ما را

 

ندارد ظهورش در عالم نظیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

جنون چاک کرده گریبان ما را

قیامت ندیده است طوفان ما را

چه می‌خواهد از جان ما، جان ما را

ببینید این عید قربان ما را

 

سر آورده‌ام تا سرم را بگیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

پرم کرد‌ه‌ای با سبوی دو چشمم

که شش‌گوشه شد آرزوی دو چشمم

به سوی شما می‌رود سوی دو چشمم

تو و جان من ای به روی دو چشمم

 

کنارت ندارم به جز سر به زیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

2

 

خدا با تو وا کرده در‌های خود را

به گردت دوانده قمر‌های خود را

علی دیده جمع پسر‌های خود را

خدا رو نموده هنر‌های خود را

 

چه نور عظیمی! چه شاه و وزیری!

امیری حسین و نعم الامیری

 

زمانی که میدان نفس گیر می‌شد

زمانی که لشگر سرازیر می‌شد

زمانی که دشمن کمی شیر می‌شد

فقط ضربه‌‌های تو تکثیر می‌شد

 

تو سلطان میدان درآن زمهریری

امیری حسین و نعم الامیری

 

به میدان رسیدی و عالم به پا شد

که با تو خدای مجسم به پا شد

به پیش تو محشر دمادم به پا شد

که با ذوالفقارت جهنم به پا شد

 

تو مانند مولایی و در غدیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

اگر بار دیگر قدم را بکوبی

بهم دستگاه ستم را بکوبی

سر کافران کاخ غم را بکوبی

اگر زینبیه علم را بکوبی

 

الا نور عینی و بدرالمنیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

3

 

خدا آرزوی علی را بر آورد

حسن بوسه زد، از لبت شکّر آورد

حسین امشب از خنده‌ات پر در آورد

علی را برای علی‌اکبر آورد

 

تو حسن قدیمی و خیر کثیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

اگر ما به یادت اگر یاد مایی

تو آرامش حیدرآباد مایی

تو و شهربانو، تو سجاد مایی

تو همشهری ما، تو داماد مایی

 

تو ایرانی و قبلۀ این مسیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

کشیدم برای تو کرببلایی

شبیه نجف صحن ایوان طلایی

ضریح بلندی و دارالشفایی

رواقی و طاقی و جمع گدایی

 

کشیدم خودم را فقیر فقیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

اگر عمه‌ات تکیه گاهت نمی‌شد

اگر بین آتش پناهت نمی‌شد

اگر مانع خون نگاهت نمی‌شد

اگر مرحم آه آهت نمی‌شد

 

تو جان داده بودی زمان اسیری

امیری حسین و نعم الامیری

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×