- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۵۴۲۸
- شماره مطلب: ۹۳۰۸
-
چاپ
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
چشمی نمانده است تماشا کنم تو را
این دیده را فراق حریم تو کور کرد
از لطف مادری است نمکگیرتان شدم
با اشک روضه، کام مرا هم که شور کرد
گاهی ز کوفه گفت، گهی از مدینه گفت
با قصههای روضه مرا با شعور کرد
آباد باد خانۀ آن ذاکری که با
یک یا حسین، قلب مرا غرق نور کرد
دیدم میان هروله از من جوانتر است
پیری که خاطرات حرم را مرور کرد
واحد، زمینه، روضه و منبر به جای خود
باید تمام مجلستان را به شور کرد
لطفی که کردهای تو به من، مادرم نکرد
لطفی فرای آنچه سلیمان به مور کرد
اصلاً دخیل شاه خراسان شویم تا
شاید جواز کرب و بلا را صدور کرد
«ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین»
چند جمله مقتل است، به ذهنم خطور کرد
من یک سؤال دارم و آن هم چرا دگر
باید که نعل تازه به پای ستور کرد
هر اسب چهار نعل و هر اسب هم دوبار
هشتاد نعل تازه ز جسمت عبور کرد
با اشک روضه، منتقمش را صدا بزن
شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
چشمی نمانده است تماشا کنم تو را
این دیده را فراق حریم تو کور کرد
از لطف مادری است نمکگیرتان شدم
با اشک روضه، کام مرا هم که شور کرد
گاهی ز کوفه گفت، گهی از مدینه گفت
با قصههای روضه مرا با شعور کرد
آباد باد خانۀ آن ذاکری که با
یک یا حسین، قلب مرا غرق نور کرد
دیدم میان هروله از من جوانتر است
پیری که خاطرات حرم را مرور کرد
واحد، زمینه، روضه و منبر به جای خود
باید تمام مجلستان را به شور کرد
لطفی که کردهای تو به من، مادرم نکرد
لطفی فرای آنچه سلیمان به مور کرد
اصلاً دخیل شاه خراسان شویم تا
شاید جواز کرب و بلا را صدور کرد
«ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین»
چند جمله مقتل است، به ذهنم خطور کرد
من یک سؤال دارم و آن هم چرا دگر
باید که نعل تازه به پای ستور کرد
هر اسب چهار نعل و هر اسب هم دوبار
هشتاد نعل تازه ز جسمت عبور کرد
با اشک روضه، منتقمش را صدا بزن
شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد