- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۹۰۹
- شماره مطلب: ۹۱۵۵
-
چاپ
دلها بسوزد از غم سلطان کربلا
شرح مصیبت تو خودش صد کتاب شد
از بس که غصههای دلت بی حساب شد
یک حجرۀ غریب، که درهاش بسته بود
سهم غریبی پسر بوتراب شد
کم ناله کن ز سوز جگر، بر زمین مپیچ
پا بر زمین مکش، همه عالم خراب شد
این سو عزیز فاطمه در ذکر آب آب
آن سو به قلب همسر تو قند، آب شد
میسوخت زیر آتش خورشید پیکرت
بال کبوتران به تنت چون نقاب شد
دلها بسوزد از غم سلطان کربلا
چون پیکرش ز هرم حرارت کباب شد
یک زن چو ام فضل به داغت بخندد و
اما زنی به سایه نرفت و رباب شد
-
من که باشم که بگویم سخن از حضرت عشق؟
وحی نازل شده انگار، بر این دفتر من
قلمم کاتب و گفتند که: «حا سین یا نون»
شده تفسیر تمامی لغات این عشق
«هو لیلا و تماماً همه از دم مجنون»
-
کبوتر حرم
مگر قرار نشد کربلاییام بکنی؟
ترحمی به غم این جداییام بکنی؟
کبوتر حرمیام، ولی بدون حرم
مگر قرار نشد که هواییام بکنی؟
-
ما عاشقیم، عاشق آقای کربلا
هر روز صبح زود، به آقا سلام کن
یا گریهکن برای غمش، یا سلام کن
گر مثل من به کرب و بلایش نرفتهای
هر جا نشستهای ز همانجا سلام کن
-
بین سجده حاجت کرب و بلا را خواستم
باز هم با روضههایت گونههایم خیس شد
با نوای نینوا نی در نوایم خیس شد
شور ذکر تو نمک پاشید، بین حنجرم
چشمهای هیئتیها با صدایم خیس شد
دلها بسوزد از غم سلطان کربلا
شرح مصیبت تو خودش صد کتاب شد
از بس که غصههای دلت بی حساب شد
یک حجرۀ غریب، که درهاش بسته بود
سهم غریبی پسر بوتراب شد
کم ناله کن ز سوز جگر، بر زمین مپیچ
پا بر زمین مکش، همه عالم خراب شد
این سو عزیز فاطمه در ذکر آب آب
آن سو به قلب همسر تو قند، آب شد
میسوخت زیر آتش خورشید پیکرت
بال کبوتران به تنت چون نقاب شد
دلها بسوزد از غم سلطان کربلا
چون پیکرش ز هرم حرارت کباب شد
یک زن چو ام فضل به داغت بخندد و
اما زنی به سایه نرفت و رباب شد