- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۷۴۱
- شماره مطلب: ۹۰۹۹
-
چاپ
مسافر چهار ساله
چهار ساله است و مثل کاروانیان مسافر است
چهارساله است و شاهد غمینترین مناظر است
بنا به کربلا رسیدن است، کربلا رسیدنی است
بنا به داغ دیدن است، دیده و شکسته خاطر است
امام زاده است و خود امام، از نبی بر او سلام
مخاطب سلام، او، مبلّغ سلام، جابر است
بناست وارث گدازههای منبر پدر شود
کنون که نسل عنتر بنی امیه بر منابر است
لهوفها رساله میشوند و تیغها قلم از او
آهای وارثان جهل و ظلم، این امام باقر است
نمیشود همیشه گریه را سرود و اشک را نوشت
اگرچه روضهخوان دردهای او همیشه شاعر است
چقدر نیزه دید و دشنه دید، اتّفاق تشنه دید
چقدر کربلا که در مقابلش هنوز حاضر است
-
گنجینۀ اسرار
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد
-
ارث قبیله
ارث قبیله است که هرکس جوانتر است
مویش سفید گشته و قدش کمانتر است
این بیست و پنج سال که سنی نمیشود
اما بهار عمر شما پر خزانتر است
-
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
-
عشق در کرببلا و زندگی در کربلاست
بشنو از من، دارم از یارم حکایت میکنم
سینهای دارم کز آن شرح محبت میکنم
هر جوانی را دلی هر عاشقی را سینهای است
من دلی دارم که آن را وقف هیئت میکنم
مسافر چهار ساله
چهار ساله است و مثل کاروانیان مسافر است
چهارساله است و شاهد غمینترین مناظر است
بنا به کربلا رسیدن است، کربلا رسیدنی است
بنا به داغ دیدن است، دیده و شکسته خاطر است
امام زاده است و خود امام، از نبی بر او سلام
مخاطب سلام، او، مبلّغ سلام، جابر است
بناست وارث گدازههای منبر پدر شود
کنون که نسل عنتر بنی امیه بر منابر است
لهوفها رساله میشوند و تیغها قلم از او
آهای وارثان جهل و ظلم، این امام باقر است
نمیشود همیشه گریه را سرود و اشک را نوشت
اگرچه روضهخوان دردهای او همیشه شاعر است
چقدر نیزه دید و دشنه دید، اتّفاق تشنه دید
چقدر کربلا که در مقابلش هنوز حاضر است