- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۰۲
- بازدید: ۱۳۶۱
- شماره مطلب: ۹۰۸
-
چاپ
نی سواران
نوحه سازان امشبی را نینوا خوانی کنید
اندکی ما را بگریانید و بارانی کنید
امشب ما تا که طولانی شود، خورشید را
دست بسته پشت کوه قاف، زندانی کنید
تهمت خاموشی و دم سردی ما تا به چند
با چراغ زخمها ما را چراغانی کنید
این چنین حیران به ما محمل نشینان منگرید
یادی از آن نی سواران بیابانی کنید
کاسههاتان پر شدند از سکههای اشک و آه
ای پریشان روزها، کم کاسه گردانی کنید
ما همین محمل نشینان، آیههای پرپریم
ای مسلمانان، کمی با ما مسلمانی کنید
سینههای ما سراسر بی سروسامانی است
خلوت ما را پر از عمان سامانی کنید
-
روایت روشن
برپا شده است در دل من خیمۀ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
-
هوای انار
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریۀ بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنبالهدار کرده دلم
-
بهار گم شده
آهم برای آینه داری که گم شده است
یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است
تقویمها خزان به خزان زرد میشوند
در جستجوی بوی بهاری که گم شده است
-
سه پردۀ عشق، پردۀ سوم
میشود باز پردهای دیگر
پردهای سرخ، پردهای پرپر
پردهای، در میان آتش و دودپردهای، در میان خاکستر
ای فدای تو هم دل و هم جانمنم آنک حماسهای دیگر
نی سواران
نوحه سازان امشبی را نینوا خوانی کنید
اندکی ما را بگریانید و بارانی کنید
امشب ما تا که طولانی شود، خورشید را
دست بسته پشت کوه قاف، زندانی کنید
تهمت خاموشی و دم سردی ما تا به چند
با چراغ زخمها ما را چراغانی کنید
این چنین حیران به ما محمل نشینان منگرید
یادی از آن نی سواران بیابانی کنید
کاسههاتان پر شدند از سکههای اشک و آه
ای پریشان روزها، کم کاسه گردانی کنید
ما همین محمل نشینان، آیههای پرپریم
ای مسلمانان، کمی با ما مسلمانی کنید
سینههای ما سراسر بی سروسامانی است
خلوت ما را پر از عمان سامانی کنید