- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۲۸۹۳
- شماره مطلب: ۹۰۴۹
-
چاپ
خادمی خانهات با خضر و نوح و آدم است
پشت میخانه نشستم، غرق شور و شادیام
از خراب آباد این دل در پی آبادیام
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادیام
من نخوردم غیر این درگاه، نان سفرهای
دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادیام
جرعه جرعه معرفت نوشاندیام از ساغرت
جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادیام
برکت شیر حلال مادرم بوده اگر
نیستم اهل سقیفه، رهرو این وادیام
هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد
نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد
ای امام المتقین،ای هادی،ای حصن حصین
نوکرت از تو، تو را میخواهد ای آقا همین
هر کجا رو کردهام دیدم جمال روی تو
هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین
خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام
بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین
پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم
یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین
خادمی خانهات با خضر و نوح و آدم است
نوکری از نوکران تو شده روح الامین
ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد
عاجزم از کار خود، یا ایها الهادی مدد
درسهای اعتقادت را بیا از سر بگو
با زیارت جامعه، امشب تو از حیدر بگو
از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین
باز هم آقا بیا از ساقی کوثر بگو
یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا
با زیارت نامهات از خواجۀ قنبر بگو
من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام
بر محبین علی در وادی محشر، بگو
عاشقت را میخری آنجا به عشق مرتضی؟
کی مرا هم میبری یک شب نجف، آخر بگو
سامرایی میشوم بعد از زیارت در نجف
پاک میآیم به پیشت با طهارت در نجف
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سامرا
بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا
من همان عبد شما هستم که از شوق وصال
سجده کردم سالیان سال سوی سامرا
با شمیم و جذبههای سامرایی شما
پروراندی در دل ما آرزوی سامرا
تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت
ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا
ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین
اشک میگیریم هر سال از سبوی سامرا
اذن گریه میدهی بر روضۀ جدت حسین؟
میگذاری پا نهم در روضۀ جدت حسین؟
-
میرسد بوی ماه غصه و غم
کوری چشم دشمنان بتول
ربّ تو را خوانده جان و نفس رسول
گفت احمد که حج و صوم و صلاه
با ولای تو میشود مقبول
-
رزق نوکر
شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت
با دست بشکسته مرا روزیخور این در نوشت
هرگز نمیکردم گمان اینجا مرا راهم دهند
نام مرا در بین نوکرها خودش آخر نوشت
-
کربلایم نمیبری؟
روسیاه آمدم، فقیر توام
تشنۀ جامی از غدیر توام
در دو عالم شریف و محترمم
تا زمانی که من حقیر توام
خادمی خانهات با خضر و نوح و آدم است
پشت میخانه نشستم، غرق شور و شادیام
از خراب آباد این دل در پی آبادیام
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادیام
من نخوردم غیر این درگاه، نان سفرهای
دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادیام
جرعه جرعه معرفت نوشاندیام از ساغرت
جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادیام
برکت شیر حلال مادرم بوده اگر
نیستم اهل سقیفه، رهرو این وادیام
هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد
نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد
ای امام المتقین،ای هادی،ای حصن حصین
نوکرت از تو، تو را میخواهد ای آقا همین
هر کجا رو کردهام دیدم جمال روی تو
هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین
خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام
بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین
پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم
یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین
خادمی خانهات با خضر و نوح و آدم است
نوکری از نوکران تو شده روح الامین
ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد
عاجزم از کار خود، یا ایها الهادی مدد
درسهای اعتقادت را بیا از سر بگو
با زیارت جامعه، امشب تو از حیدر بگو
از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین
باز هم آقا بیا از ساقی کوثر بگو
یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا
با زیارت نامهات از خواجۀ قنبر بگو
من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام
بر محبین علی در وادی محشر، بگو
عاشقت را میخری آنجا به عشق مرتضی؟
کی مرا هم میبری یک شب نجف، آخر بگو
سامرایی میشوم بعد از زیارت در نجف
پاک میآیم به پیشت با طهارت در نجف
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سامرا
بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا
من همان عبد شما هستم که از شوق وصال
سجده کردم سالیان سال سوی سامرا
با شمیم و جذبههای سامرایی شما
پروراندی در دل ما آرزوی سامرا
تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت
ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا
ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین
اشک میگیریم هر سال از سبوی سامرا
اذن گریه میدهی بر روضۀ جدت حسین؟
میگذاری پا نهم در روضۀ جدت حسین؟