مشخصات شعر

ما با علی علی همۀ عمر زند‌ه‌ایم

آتش گرفت هرکه می از این سبو کشید

دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید

 

مدح تو را نمی‌شود آسان سرود و گفت

باید که دست، یکسره از آبرو کشید

 

آیینه‌ای گرفته خدا در مقابلش

فرمود یا‌علی و تو را مو به مو کشید

 

خود را که دید عین خودش را ظهور داد

یک یا علی و یکصدوده بار هو کشید

 

ما را رها نمی‌کند آن قوس ابروان

باید که تیغ ابروی تو بر گلو کشید

 

ای شاه بیت عشق، وزیری مبارکت

بسم اله ای امیر، امیری مبارکت

 

ما باختیم پیش تو دار و ندار، باز

ما را نوشته‌اند از اول قمار باز

 

دست حسن، حسین و اباالفضل تیغ توست

 این خانواده‌اند همه ذوالفقار باز

 

وقتی که چرخ می‌زند این تیغ، رحم کن

خورشید را که در نرود از مدار باز

 

پیداست از حرارت لا سیف گفتنش

جبریل دیده است کمی تار و مار باز

 

چشم شماست جامع الاضداد اهلبیت

وقت سلام رحمت و وقت شکار باز

 

تا پیش چشم فاطمه حیدر بلند شد

روحی لک الفدای پیمبر بلند شد

 

نقش تو بود و تیشۀ پیکر تراش‌ها

یاد تو بود در سر مرمر تراش‌ها

 

با در تمام قلعه ز جایش بلند شد

دست تو بود و حیرت خیبر تراش‌ها

 

حجاج در طواف تو حلاج می‌‌شوند

قربانیان خانۀ تو سر تراش‌ها

 

مولا تویی، به بیعت بیعت شکن چه کار؟

مولا تویی به رغم سه سرور تراش‌ها

 

بر چشم، ابرویت چقدر خوش نشسته است

انگار داده‌اند به خنجر، تراش‌ها

 

از هرچه دیده‌ام حرمت آشناتر است

ایوان طلای شاه نجف، دلرباتر است

 

از ابر خشک لطف تو باران درآورد

چشمت چقدر جان دهد و جان درآورد

 

تو آمدی به جلوه که پروردگار هم

خود را چنین به قامت انسان در آورد

 

دست تو کافی است به خرمای تاز‌ه‌ای

از بت پرست، حضرت سلمان در آورد

 

ما با علی علی همۀ عمر زند‌ه‌ایم

ما را به رقص، ذکر علی جان در آورد

 

عباس مثل کیست که اصلا نیاز نیست

تیغ از غلاف در دل میدان در آورد؟

 

رحمت به مادرم که به ما گفت یاعلی

یا مظهرالعجائب و یا مرتضا علی

 

ما را بهار ساخته‌ای، زمهریر نه

ما را بهشت کرد‌ه‌ای، اما کویر نه

 

ما کعبه را بدون علی، سنگ دید‌ه‌ایم

این کعبه است قبله، ولی بی امیر نه

 

روز تولد و همۀ عید‌هایمان

شاید ز یادمان رود، اما غدیر نه

 

وقتی گدا رسید و به این خانه حلقه زد

برگشت از سرای تو، اما فقیر نه

 

از آب هم مضایقه کردند در منا‌

سیراب دیو و دد همه، طفل صغیر نه

 

این خانواده بیش و کمش فرق می‌کند

«اصلا حسین، جنس غمش فرق می‌‌کند»

 

ما با علی علی همۀ عمر زند‌ه‌ایم

آتش گرفت هرکه می از این سبو کشید

دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید

 

مدح تو را نمی‌شود آسان سرود و گفت

باید که دست، یکسره از آبرو کشید

 

آیینه‌ای گرفته خدا در مقابلش

فرمود یا‌علی و تو را مو به مو کشید

 

خود را که دید عین خودش را ظهور داد

یک یا علی و یکصدوده بار هو کشید

 

ما را رها نمی‌کند آن قوس ابروان

باید که تیغ ابروی تو بر گلو کشید

 

ای شاه بیت عشق، وزیری مبارکت

بسم اله ای امیر، امیری مبارکت

 

ما باختیم پیش تو دار و ندار، باز

ما را نوشته‌اند از اول قمار باز

 

دست حسن، حسین و اباالفضل تیغ توست

 این خانواده‌اند همه ذوالفقار باز

 

وقتی که چرخ می‌زند این تیغ، رحم کن

خورشید را که در نرود از مدار باز

 

پیداست از حرارت لا سیف گفتنش

جبریل دیده است کمی تار و مار باز

 

چشم شماست جامع الاضداد اهلبیت

وقت سلام رحمت و وقت شکار باز

 

تا پیش چشم فاطمه حیدر بلند شد

روحی لک الفدای پیمبر بلند شد

 

نقش تو بود و تیشۀ پیکر تراش‌ها

یاد تو بود در سر مرمر تراش‌ها

 

با در تمام قلعه ز جایش بلند شد

دست تو بود و حیرت خیبر تراش‌ها

 

حجاج در طواف تو حلاج می‌‌شوند

قربانیان خانۀ تو سر تراش‌ها

 

مولا تویی، به بیعت بیعت شکن چه کار؟

مولا تویی به رغم سه سرور تراش‌ها

 

بر چشم، ابرویت چقدر خوش نشسته است

انگار داده‌اند به خنجر، تراش‌ها

 

از هرچه دیده‌ام حرمت آشناتر است

ایوان طلای شاه نجف، دلرباتر است

 

از ابر خشک لطف تو باران درآورد

چشمت چقدر جان دهد و جان درآورد

 

تو آمدی به جلوه که پروردگار هم

خود را چنین به قامت انسان در آورد

 

دست تو کافی است به خرمای تاز‌ه‌ای

از بت پرست، حضرت سلمان در آورد

 

ما با علی علی همۀ عمر زند‌ه‌ایم

ما را به رقص، ذکر علی جان در آورد

 

عباس مثل کیست که اصلا نیاز نیست

تیغ از غلاف در دل میدان در آورد؟

 

رحمت به مادرم که به ما گفت یاعلی

یا مظهرالعجائب و یا مرتضا علی

 

ما را بهار ساخته‌ای، زمهریر نه

ما را بهشت کرد‌ه‌ای، اما کویر نه

 

ما کعبه را بدون علی، سنگ دید‌ه‌ایم

این کعبه است قبله، ولی بی امیر نه

 

روز تولد و همۀ عید‌هایمان

شاید ز یادمان رود، اما غدیر نه

 

وقتی گدا رسید و به این خانه حلقه زد

برگشت از سرای تو، اما فقیر نه

 

از آب هم مضایقه کردند در منا‌

سیراب دیو و دد همه، طفل صغیر نه

 

این خانواده بیش و کمش فرق می‌کند

«اصلا حسین، جنس غمش فرق می‌‌کند»

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×