- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۲۴۹۴
- شماره مطلب: ۸۷۵۹
-
چاپ
لیلۀ قربانی
سیدی! کن نظر این بیسر و سامانی من
گریهدار است ز بس شام پریشانی من
آخر از عشق تو کارم به سرِ دار کشید
به تماشا بنشین لیلۀ قربانی من
کوچهگردی کنم و ناله زنم: کوفه میا
چه کنم؟ دیر شده وقت پشیمانی من
بسته شد راهم و پیغام سپردم به نسیم
تا رساند به تو این نالۀ طوفانی من
تا سر پای خود هستی، به مدینه برگرد
بشنو این توصیه از غربت پنهانی من
پیکرم را سر بازار به خیرات برند
در همه شهر ببین سفرۀ مهمانی من
با وجودی که شدم پیشنماز مسجد
نشد اثبات در این شهر، مسلمانی من
دوره کردند مرا، سنگ زدند، هو کردند
تازه آغاز شده غربت پنهانی من
تا که کوبید عصایش به لب و دندانم
کرد تغییر دگر لهجۀ قرآنی من
گو به عباس اگر بسته نمیشد دستم
مینوشتم نگران سر زینب هستم
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
لیلۀ قربانی
سیدی! کن نظر این بیسر و سامانی من
گریهدار است ز بس شام پریشانی من
آخر از عشق تو کارم به سرِ دار کشید
به تماشا بنشین لیلۀ قربانی من
کوچهگردی کنم و ناله زنم: کوفه میا
چه کنم؟ دیر شده وقت پشیمانی من
بسته شد راهم و پیغام سپردم به نسیم
تا رساند به تو این نالۀ طوفانی من
تا سر پای خود هستی، به مدینه برگرد
بشنو این توصیه از غربت پنهانی من
پیکرم را سر بازار به خیرات برند
در همه شهر ببین سفرۀ مهمانی من
با وجودی که شدم پیشنماز مسجد
نشد اثبات در این شهر، مسلمانی من
دوره کردند مرا، سنگ زدند، هو کردند
تازه آغاز شده غربت پنهانی من
تا که کوبید عصایش به لب و دندانم
کرد تغییر دگر لهجۀ قرآنی من
گو به عباس اگر بسته نمیشد دستم
مینوشتم نگران سر زینب هستم