مشخصات شعر

آب از سرم گذشت

کم کم غروب شد، همه رفتند خانه‌ها

پشت سرم چه زود درآمد بهانه‌ها

 

کم کم غروب شد، همه در کوفه جا زدند

در کوچه‌ها چقدر به من پشت پا زدند

 

تا نیمه شب چقدر قدم می‌زدم حسین

من ماندم و دو تا پسر کوچکم، حسین

 

در بین یک سپاه از این مردهای پست

یک پیرزن به بی کسی‌ام رحم کرده است

 

من سنگ می‌خورم به گناه محبتت

این صورت شکسته به قربان صورتت

 

افتاده‌ام زمین و به یاد تن توام

من غصه‌دار زیر لگد بودن توام

 

هرچند دست بسته شدم، خواهرم که نیست

هنگام دست و پا زدنم، مادرم که نیست

 

اینها که زیر نامه‌ات انگشت می‌زنند

فردا به روی زینب تو مشت می‌زنند

 

من ذبح می‌شوم، زنم اما اسیر نیست

 در کوفه دخترم ز غم و غصه پیر نیست

 

تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت

یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت

 

در کوفه هیچ کس جگرم را زمین نزد

در پیش چشم من پسرم را زمین نزد

 

هرچند سخت بود خزانم، حسین جان

روی عبا نرفت جوانم، حسین جان

 

آب از سرم گذشت

کم کم غروب شد، همه رفتند خانه‌ها

پشت سرم چه زود درآمد بهانه‌ها

 

کم کم غروب شد، همه در کوفه جا زدند

در کوچه‌ها چقدر به من پشت پا زدند

 

تا نیمه شب چقدر قدم می‌زدم حسین

من ماندم و دو تا پسر کوچکم، حسین

 

در بین یک سپاه از این مردهای پست

یک پیرزن به بی کسی‌ام رحم کرده است

 

من سنگ می‌خورم به گناه محبتت

این صورت شکسته به قربان صورتت

 

افتاده‌ام زمین و به یاد تن توام

من غصه‌دار زیر لگد بودن توام

 

هرچند دست بسته شدم، خواهرم که نیست

هنگام دست و پا زدنم، مادرم که نیست

 

اینها که زیر نامه‌ات انگشت می‌زنند

فردا به روی زینب تو مشت می‌زنند

 

من ذبح می‌شوم، زنم اما اسیر نیست

 در کوفه دخترم ز غم و غصه پیر نیست

 

تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت

یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت

 

در کوفه هیچ کس جگرم را زمین نزد

در پیش چشم من پسرم را زمین نزد

 

هرچند سخت بود خزانم، حسین جان

روی عبا نرفت جوانم، حسین جان

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×