مشخصات شعر

عقیق یمن

امشب بنشین لحظۀ آتش زدنم را

بنشین و ببین بار دگر سوختنم را

 

یکسال برای غمتان لحظه شمردیم

یک آه بکش، چاک زنم پیرهنم را

 

این شال عزا را چه کسی گردنم انداخت؟

ممنون توام حال پریشان شدنم را

 

پیراهن مشکی مرا مادرت آورد

جانی بده بر تن کنم امشب کفنم را

 

بر قلب من آوار شده وای ربابت

یک داغ، خراشیده عقیق یمنم را

 

ما سجده نمودیم و خدا کرببلا داد

ای اشک ببین برکت خاک وطنم را

 

من آمده بودم به حسین تو بگریم

زهرا به لبم داد حسن واحسنم را

***

می‌گفت: میا! منتظر آمدن توست

این سنگ که اینگونه شکسته دهنم را

 

عقیق یمن

امشب بنشین لحظۀ آتش زدنم را

بنشین و ببین بار دگر سوختنم را

 

یکسال برای غمتان لحظه شمردیم

یک آه بکش، چاک زنم پیرهنم را

 

این شال عزا را چه کسی گردنم انداخت؟

ممنون توام حال پریشان شدنم را

 

پیراهن مشکی مرا مادرت آورد

جانی بده بر تن کنم امشب کفنم را

 

بر قلب من آوار شده وای ربابت

یک داغ، خراشیده عقیق یمنم را

 

ما سجده نمودیم و خدا کرببلا داد

ای اشک ببین برکت خاک وطنم را

 

من آمده بودم به حسین تو بگریم

زهرا به لبم داد حسن واحسنم را

***

می‌گفت: میا! منتظر آمدن توست

این سنگ که اینگونه شکسته دهنم را

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×