دل من یاد محرم، به خدا حیران ست
یازده ماه وجودم همه سرگردان ست
دیر نیست آن شب پر شور که ما می‌گوییم
«عصر فردا بدنش زیر سم اسبان ست»
پسر فاطمه! ای روشنی چشم ترم
سایۀ پهن، ز الطاف خدا روی سرم
مادرم آشپز بزم عزاخانۀ توست
و میاندار صف سینه زنانت پدرم
آقا سلام! وقت گدایی رسیده است
عشقت دوباره چند گدا را کشیده است
روز ازل خدا ز گل و آب کربلا
بی شک مرا برای شما آفریده است
رنگین کمان بر پهنۀ دریا به دنیا آمده
این انفجار نور نیست، آقا به دنیا آمده
جود سخا، حال دعا، نور خدا، بخشش، عطا
از یمن میلاد حسن یکجا به دنیا آمده
دل من یاد محرم، به خدا حیران ست
یازده ماه وجودم همه سرگردان ست
دیر نیست آن شب پر شور که ما می‌گوییم
«عصر فردا بدنش زیر سم اسبان ست»
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×
عالی