- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۱۱۱۸۶
- شماره مطلب: ۷۷۴۱
-
چاپ
به هر نیت که خواهی ای صنم، نامی ببر از من
طلسم بخت ما را بشکن ای باد صبا یک شب
بیاور بویی از آن زلف مشکین سوی ما یک شب
به هر نیت که خواهی ای صنم نامی ببر از من
دعا را گر نیم قابل، به نفرین کن صدا یک شب
نگاهی، بوسهای، آغوش گرمی، صحبتی، چیزی
از اینها گر مهیا نیست، بر قتلم بیا یک شب
سگان را نوبتی هست از ارادت، حکم شاه است این
بپیچد زوزۀ ما هم به دشت کربلا یک شب
به زلفت عاقبت دستی رساند معنی مسکین
دعای بی کسان را میخرد آخر خدا یک شب
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
به هر نیت که خواهی ای صنم، نامی ببر از من
طلسم بخت ما را بشکن ای باد صبا یک شب
بیاور بویی از آن زلف مشکین سوی ما یک شب
به هر نیت که خواهی ای صنم نامی ببر از من
دعا را گر نیم قابل، به نفرین کن صدا یک شب
نگاهی، بوسهای، آغوش گرمی، صحبتی، چیزی
از اینها گر مهیا نیست، بر قتلم بیا یک شب
سگان را نوبتی هست از ارادت، حکم شاه است این
بپیچد زوزۀ ما هم به دشت کربلا یک شب
به زلفت عاقبت دستی رساند معنی مسکین
دعای بی کسان را میخرد آخر خدا یک شب