- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۱۶۵۱
- شماره مطلب: ۷۶۸۵
-
چاپ
من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم
با اینکه میدانست از اول بی وفایم
با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم
شاه خراسان باز ذره پروری کرد
آقا اجازه داد در صحنش بیایم
او آبرویم را نبرد و ضامنم شد
هر چند که غرق گناهم، پر خطایم
از دست غیر او که آب و دان نخوردم
من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم
عمری نمک خوردم، نمکدان را شکستم
اما نکرد از دامن مهرش جدایم
آقا کریم است و از اولاد کرام است
بنده شبیه خاندان خود گدایم
امشب دخیل پنجره فولاد هستم
با این دل بیمار، محتاج دوایم
پیش کریمی مثل او جرأت ندارم،
چیزی بیارم غیر اشک و گریههایم
تا از عمو جانش برایش روضه خواندم
دیدم که امضا شد برات کربلایم
آبی نمیخواهم، فقط جان رقیه
برگرد خیمه، ای عموی با وفایم
رفتی و بعد از تو حرم غارت شد و سوخت
سقا کجایی؟ به اسیری مبتلایم
-
ذکری شبیه زینب کبری نخواهد شد
در سینهام جز مهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد
عاشق شوی حرف دلم را خوب میفهمی
ذکری شبیه زینب کبری نخواهد شد
-
دستم بگیر ارباب
خشکیدهام کویرم، دیگر ثمر ندارم
کاری به جز گدایی، وقت سحر ندارم
معصیت و خطایم، بی آبروم کرده
بیچارهام که دیگر، چشمان تر ندارم
من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم
با اینکه میدانست از اول بی وفایم
با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم
شاه خراسان باز ذره پروری کرد
آقا اجازه داد در صحنش بیایم
او آبرویم را نبرد و ضامنم شد
هر چند که غرق گناهم، پر خطایم
از دست غیر او که آب و دان نخوردم
من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم
عمری نمک خوردم، نمکدان را شکستم
اما نکرد از دامن مهرش جدایم
آقا کریم است و از اولاد کرام است
بنده شبیه خاندان خود گدایم
امشب دخیل پنجره فولاد هستم
با این دل بیمار، محتاج دوایم
پیش کریمی مثل او جرأت ندارم،
چیزی بیارم غیر اشک و گریههایم
تا از عمو جانش برایش روضه خواندم
دیدم که امضا شد برات کربلایم
آبی نمیخواهم، فقط جان رقیه
برگرد خیمه، ای عموی با وفایم
رفتی و بعد از تو حرم غارت شد و سوخت
سقا کجایی؟ به اسیری مبتلایم