- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۲۴۸۸
- شماره مطلب: ۷۶۵۷
-
چاپ
خاطرات تلخ
پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود، مثل دریا بود
روی پیشانی پر از چینش
اثرات سجود پیدا بود
پدرم اسوۀ شجاعت بود
قهرمان شجاع بدر و حنین
ضربتش در کشاکش خندق
افضل من عبادت الثّقلین
تا پدر بود خوب پر میشد
جای خالیِ مادرم زهرا
قصه در گوش بچهها میگفت
شانه میزد به موی من شبها
داغ مادر ولی پدر را کشت
همه مویش سپید شد پدرم
مسجد کوفه تیغ خورد اما
در مدینه شهید شد پدرم
پدرم خاطرات تلخی داشت
قصۀ آتش و در و دیوار
قصۀ کوچه بنی هاشم
قصۀ تلخ سینه و مسمار
دیگر اما به خانۀ ایتام
نان و خرما کسی نمیآرد
بر زمین با عبور نعلینش
گل برکت کسی نمیکارد
شب آخر پدر وصیت کرد
حسنش را به عدل و حق الناس
رو به عباس کرده و فرمود:
جان تو، جان زینبم، عباس!
خوب شد کربلا نبود پدر
وقتی از روی ناقه افتادم
دیگر عباس هم نبود آنجا
تا بیاید رسد به فریادم
خوب شد مجلس شراب نبود
شاهد غربت پسر باشد
شاهد خیزران لبهایش
شاهد رأس و طشت زر باشد
-
آتش اشک
ای خیمۀ عشق از تو بر پا مانده
ای از تو دهان علم هم وا مانده
از آتش اشکهایتان معلوم است
در کرب و بلا کودکیات جا مانده
-
نسیم پرچم
ما را نسیم پرچم تو زنده میکند
زخمی است دل که مرهم تو زنده میکند
خشکیده بود چند صباحی قنات اشک
این چشمه را ولی غم تو زنده میکند
-
محرم مثل تو ناحیه میخوانم؟ نمیدانم
چرا آوارۀ کوه و بیابانم؟ نمیدانم
چه میخواهد غم عشق تو از جانم؟ نمیدانم
به سمت آسمان رو میکنم هر جمعه میپرسم
کجایی ماه پشت ابر پنهانم؟ نمیدانم
-
ذکر لبان ما صف محشر بُود: حسین
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید
الطاف خاندان کرامت به ما رسید
وقتی برای خون خدا نوحهخوان شدیم
بالاترین مقام عبادت به ما رسید
خاطرات تلخ
پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود، مثل دریا بود
روی پیشانی پر از چینش
اثرات سجود پیدا بود
پدرم اسوۀ شجاعت بود
قهرمان شجاع بدر و حنین
ضربتش در کشاکش خندق
افضل من عبادت الثّقلین
تا پدر بود خوب پر میشد
جای خالیِ مادرم زهرا
قصه در گوش بچهها میگفت
شانه میزد به موی من شبها
داغ مادر ولی پدر را کشت
همه مویش سپید شد پدرم
مسجد کوفه تیغ خورد اما
در مدینه شهید شد پدرم
پدرم خاطرات تلخی داشت
قصۀ آتش و در و دیوار
قصۀ کوچه بنی هاشم
قصۀ تلخ سینه و مسمار
دیگر اما به خانۀ ایتام
نان و خرما کسی نمیآرد
بر زمین با عبور نعلینش
گل برکت کسی نمیکارد
شب آخر پدر وصیت کرد
حسنش را به عدل و حق الناس
رو به عباس کرده و فرمود:
جان تو، جان زینبم، عباس!
خوب شد کربلا نبود پدر
وقتی از روی ناقه افتادم
دیگر عباس هم نبود آنجا
تا بیاید رسد به فریادم
خوب شد مجلس شراب نبود
شاهد غربت پسر باشد
شاهد خیزران لبهایش
شاهد رأس و طشت زر باشد