- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۳۰۹۱
- شماره مطلب: ۷۶۲۷
-
چاپ
گریۀ بارانی عاشورایی
عیب این است: دگر بال و پری نیست که نیست
سحر و نافله و چشمِ تری نیست که نیست
در من خسته پس از این همه سال آزادی
حال جز توبه شکستن هنری نیست که نیست
چشمها هرز شد از بس که تنزل کردند
آه، در چشم، حیا و حذری نیست که نیست
من به هر در که زدم رو به دلم باز نشد
جز در مرحمتت حال دری نیست که نیست
جز همین روضه، همین اشک، همین لحظۀ ناب
در جهان هیچ کجایش خبری نیست که نیست
روزه بودم، اثر روضه مرا پاک نمود
که به جز اشک، دوای دگری نیست که نیست
بعد یک گریۀ بارانی عاشورایی
از سیاهی گناهم اثری نیست که نیست
خواهرش جانب گودال دوید و میدید
بر تن زخمی ارباب سری نیست که نیست
-
نسیم عشق
نسیم عشق وزیدن گرفت در جانها
بهار نور رسیده پس از زمستانها
خبر دهید به فطرس، سر آمده تبعید
دوباره بال بزن بر فراز میدانها
-
گل صد برگ
گل صد برگِ زیر خاک! ببین
خواهرت از سفر رسیده حسین
آمدم ای غریب مادر من
با قد و قامتی خمیده حسین
-
رضای حضرت حق هست در رضای حسین
قرار سوتهدلان است کربلای حسین
فضای کوچۀ دل پر شد از هوای حسین
حسین منی طاها به روشنی فهماند
رضای حضرت حق هست در رضای حسین
-
بگید: عمو ابالفضل مشکا رو پر کن از آب
دلواپس منی و حواس من به تو نیست
فریادرس منی و حواس من به تو نیست
دست منو فشردی، سنگ جفام و خوردی
نذاشتی ول بگردم، منو توو راه آوردی
گریۀ بارانی عاشورایی
عیب این است: دگر بال و پری نیست که نیست
سحر و نافله و چشمِ تری نیست که نیست
در من خسته پس از این همه سال آزادی
حال جز توبه شکستن هنری نیست که نیست
چشمها هرز شد از بس که تنزل کردند
آه، در چشم، حیا و حذری نیست که نیست
من به هر در که زدم رو به دلم باز نشد
جز در مرحمتت حال دری نیست که نیست
جز همین روضه، همین اشک، همین لحظۀ ناب
در جهان هیچ کجایش خبری نیست که نیست
روزه بودم، اثر روضه مرا پاک نمود
که به جز اشک، دوای دگری نیست که نیست
بعد یک گریۀ بارانی عاشورایی
از سیاهی گناهم اثری نیست که نیست
خواهرش جانب گودال دوید و میدید
بر تن زخمی ارباب سری نیست که نیست