مشخصات شعر

خلیل ماهی تشنه به این منا آورد

برای تو عسل و شیر را خدا آورد

 خدا به دست خودش آب تشنه را آورد

 

برای این که بفهمیم عشق عادی نیست

خدا دلیل خودش را به نیزه‌ها آورد

 

و نیزه‌ها به گلوی علی تبرّک یافت

 خلیل ماهی تشنه به این منا آورد

 

چگونه می‌شود از عشق گفت و از تو نگفت

و در نبود تو اسمی ز کربلا آورد

 

به جای آن همه پرواز لحظۀ آخر

 تو را کبوتر شش ماهه‌اش چرا آورد

 

چگونه بود گلویت که از نهایت شرم

 تو را به زیر عبا پشت خیمه‌ها آورد

 

رباب خسته شده بس که گشته دنبالت

رقیّه مهد تو را باز در صدا آورد

 

صدای تشنگی‌ات در دل زمان باقی است

 که عشق شمّه ای از آن به گوش ما آورد

 

همین که قطره‌ای از خون تو به عرش رسید

هزار و سیصد و شصت‌وسه را قضا آورد

خلیل ماهی تشنه به این منا آورد

برای تو عسل و شیر را خدا آورد

 خدا به دست خودش آب تشنه را آورد

 

برای این که بفهمیم عشق عادی نیست

خدا دلیل خودش را به نیزه‌ها آورد

 

و نیزه‌ها به گلوی علی تبرّک یافت

 خلیل ماهی تشنه به این منا آورد

 

چگونه می‌شود از عشق گفت و از تو نگفت

و در نبود تو اسمی ز کربلا آورد

 

به جای آن همه پرواز لحظۀ آخر

 تو را کبوتر شش ماهه‌اش چرا آورد

 

چگونه بود گلویت که از نهایت شرم

 تو را به زیر عبا پشت خیمه‌ها آورد

 

رباب خسته شده بس که گشته دنبالت

رقیّه مهد تو را باز در صدا آورد

 

صدای تشنگی‌ات در دل زمان باقی است

 که عشق شمّه ای از آن به گوش ما آورد

 

همین که قطره‌ای از خون تو به عرش رسید

هزار و سیصد و شصت‌وسه را قضا آورد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×