- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۱۰۸۳۰۹
- شماره مطلب: ۷۴۵۶
-
چاپ
لحظۀ دیدار پسر
بر پا بشود محشر کبری شب جمعه
آید ز حرم نالۀ زهرا شب جمعه
یک هفته نگه داشته غمهای دلش را
تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی
تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد
آشفته شود عرش معلّا شب جمعه
مادر گرۀ معجر خود باز نموده
در لحظۀ بوسیدن رگها شب جمعه
آن موی به هم ریخته که در پس در سوخت
گردد ته گودال هویدا شب جمعه
این بوسه کجا! بوسۀ گودال کجا و
یادی کند از زینب تنها شب جمعه
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
لحظۀ دیدار پسر
بر پا بشود محشر کبری شب جمعه
آید ز حرم نالۀ زهرا شب جمعه
یک هفته نگه داشته غمهای دلش را
تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی
تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد
آشفته شود عرش معلّا شب جمعه
مادر گرۀ معجر خود باز نموده
در لحظۀ بوسیدن رگها شب جمعه
آن موی به هم ریخته که در پس در سوخت
گردد ته گودال هویدا شب جمعه
این بوسه کجا! بوسۀ گودال کجا و
یادی کند از زینب تنها شب جمعه