- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۴۶۲۳
- شماره مطلب: ۷۳۶۱
-
چاپ
امتحان دیگر
در نقشهها کوفه مکان دیگری دارد
در شهر سامرا نشان دیگری دارد
رفته علیّ دیگری در خیبری دیگر
تاریخ در نقلش بیان دیگری دارد
یعنی پس از «نهج البلاغه» پشت این صورت
با «جامعه» شیعه، دهان دیگری دارد
بر دشمنان آمد علی تا چاربار از نو
این زلزله هردم تکان دیگری دارد
وقت غضب گاهی شبیه زلزله اما
در رحمتش هردم جهان دیگری دارد
در خاک سامرا علیّ چارمین آمد
این جسم دیگرگونه جان دیگری دارد
هم دوستانی مثل سلمان و ابوذر نه؛
هم اینکه قطعا دشمنان دیگری دارد
با تیغ زهرآلود، نه با زهر چونان تیغ
جان دادنش هم داستان دیگری دارد
با زهر سر میبرّد ازلب تشنهای، این بار؛
گودال سامرّا سنان دیگری دارد
مثل علی از جنس اصغر گونهاش اما
این قصه گویا قهرمان دیگری دارد
آنجا که غیر از اکبرش ارباب ما تازه؛
با ذبح اصغر امتحان دیگری دارد
دنیا گمان دارد که اصغر میشود سیراب
تیر سه پر اما گمان دیگری دارد
غیر از کمانش حرمله بر زجرکش کردن
من مطمئن هستم کمان دیگری دارد
آنجا که بعد از تیر میبینم علی اصغر؛
انگار بر حنجر دهان دیگری دارد
آنجا که بعد از تیر خوردن حس شد این کودک؛
در پشت گردن استخوان دیگری دارد
در گوشۀ گودال هم غیر از سنان ارباب
با چکمههایش میهمان دیگری دارد
پشت سر هم میزند گویا یزید اصلا
در دستهایش خیزران دیگری دارد
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
امتحان دیگر
در نقشهها کوفه مکان دیگری دارد
در شهر سامرا نشان دیگری دارد
رفته علیّ دیگری در خیبری دیگر
تاریخ در نقلش بیان دیگری دارد
یعنی پس از «نهج البلاغه» پشت این صورت
با «جامعه» شیعه، دهان دیگری دارد
بر دشمنان آمد علی تا چاربار از نو
این زلزله هردم تکان دیگری دارد
وقت غضب گاهی شبیه زلزله اما
در رحمتش هردم جهان دیگری دارد
در خاک سامرا علیّ چارمین آمد
این جسم دیگرگونه جان دیگری دارد
هم دوستانی مثل سلمان و ابوذر نه؛
هم اینکه قطعا دشمنان دیگری دارد
با تیغ زهرآلود، نه با زهر چونان تیغ
جان دادنش هم داستان دیگری دارد
با زهر سر میبرّد ازلب تشنهای، این بار؛
گودال سامرّا سنان دیگری دارد
مثل علی از جنس اصغر گونهاش اما
این قصه گویا قهرمان دیگری دارد
آنجا که غیر از اکبرش ارباب ما تازه؛
با ذبح اصغر امتحان دیگری دارد
دنیا گمان دارد که اصغر میشود سیراب
تیر سه پر اما گمان دیگری دارد
غیر از کمانش حرمله بر زجرکش کردن
من مطمئن هستم کمان دیگری دارد
آنجا که بعد از تیر میبینم علی اصغر؛
انگار بر حنجر دهان دیگری دارد
آنجا که بعد از تیر خوردن حس شد این کودک؛
در پشت گردن استخوان دیگری دارد
در گوشۀ گودال هم غیر از سنان ارباب
با چکمههایش میهمان دیگری دارد
پشت سر هم میزند گویا یزید اصلا
در دستهایش خیزران دیگری دارد