مشخصات شعر

زاهدترین

خواندند او را آن چنان و این چنینش

اما خدا خوانده ست زین العابدینش

 

دیشب اباالفضل آمد ‌و امشب ابالکوه

از بین زُهاد جهان زاهدترینش

 

سالار و ساقی، ساغر و سنگ و سر و سیب

سجاد آمد عید این هم هفت سینش

 

انگشتر خود را خدا با نام سجاد

در پنج شعبان بی گمان کرده نگینش

 

غمگین گمراهان عالم بود، این را

فهمیده‌ام از مدّ روی ضالینش

 

خونخواه آقا شد به تیغ ذکر بر لب

مرکب برایش باد شد، سجاده زینش

 

خود پرچم سرخ قیام خویشتن شد

با یالثارات الحسین بر جبینش

 

با خاطرات خویش می‌جنگید سجاد

با خاطرات ظهر روز واپسینش

 

آنجا که ارباب آمده بر روی دستش

شش ماهه‌ای گشته دلیل آخرینش

 

غیر از سه شعبه دید صد تا تیر دیگر

هستند در ذهن کمان‌ها در کمینش

 

در ذهن او هی حرمله تکرار می‌شد

مخصوصا آن تیر بلند اولینش

 

بر حلق اصغر مثل پیشانی بابا

دارد اضافه می‌شود چینی به چینش

 

زاهدترین

خواندند او را آن چنان و این چنینش

اما خدا خوانده ست زین العابدینش

 

دیشب اباالفضل آمد ‌و امشب ابالکوه

از بین زُهاد جهان زاهدترینش

 

سالار و ساقی، ساغر و سنگ و سر و سیب

سجاد آمد عید این هم هفت سینش

 

انگشتر خود را خدا با نام سجاد

در پنج شعبان بی گمان کرده نگینش

 

غمگین گمراهان عالم بود، این را

فهمیده‌ام از مدّ روی ضالینش

 

خونخواه آقا شد به تیغ ذکر بر لب

مرکب برایش باد شد، سجاده زینش

 

خود پرچم سرخ قیام خویشتن شد

با یالثارات الحسین بر جبینش

 

با خاطرات خویش می‌جنگید سجاد

با خاطرات ظهر روز واپسینش

 

آنجا که ارباب آمده بر روی دستش

شش ماهه‌ای گشته دلیل آخرینش

 

غیر از سه شعبه دید صد تا تیر دیگر

هستند در ذهن کمان‌ها در کمینش

 

در ذهن او هی حرمله تکرار می‌شد

مخصوصا آن تیر بلند اولینش

 

بر حلق اصغر مثل پیشانی بابا

دارد اضافه می‌شود چینی به چینش

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×