- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۹/۲۳
- بازدید: ۳۹۵۴
- شماره مطلب: ۷۰۷
-
چاپ
قلب مرا کربلای خود کردی
چه خوب شد که مرا آشنای خود کردی
رفیق دایمیِ روضههای خود کردی
به آنچه خواسته بودم رسیدهام با تو
چرا که قلب مرا کربلای خود کردی
کبوترانه دلم، این همیشه عاشق را
اسیر گندم و آب و هوای خود کردی
مرا به بی خبری از جهان شرف دادی
جهان جان مرا تا برای خود کردی
چقدر پشت سرت حرفهای خوبی هست
یکی شبیه مرا که گدای خود کردی
چه خوب خلوت گریه پناهگاهم شد
چه ماهرانه مرا مبتلای خود کردی
هوای شاعریم بود و خواب دیدم که
مرا تو محتشم شعرهای خود کردی
-
نسیم عشق
نسیم عشق وزیدن گرفت در جانها
بهار نور رسیده پس از زمستانها
خبر دهید به فطرس، سر آمده تبعید
دوباره بال بزن بر فراز میدانها
-
گل صد برگ
گل صد برگِ زیر خاک! ببین
خواهرت از سفر رسیده حسین
آمدم ای غریب مادر من
با قد و قامتی خمیده حسین
-
رضای حضرت حق هست در رضای حسین
قرار سوتهدلان است کربلای حسین
فضای کوچۀ دل پر شد از هوای حسین
حسین منی طاها به روشنی فهماند
رضای حضرت حق هست در رضای حسین
-
بگید: عمو ابالفضل مشکا رو پر کن از آب
دلواپس منی و حواس من به تو نیست
فریادرس منی و حواس من به تو نیست
دست منو فشردی، سنگ جفام و خوردی
نذاشتی ول بگردم، منو توو راه آوردی
قلب مرا کربلای خود کردی
چه خوب شد که مرا آشنای خود کردی
رفیق دایمیِ روضههای خود کردی
به آنچه خواسته بودم رسیدهام با تو
چرا که قلب مرا کربلای خود کردی
کبوترانه دلم، این همیشه عاشق را
اسیر گندم و آب و هوای خود کردی
مرا به بی خبری از جهان شرف دادی
جهان جان مرا تا برای خود کردی
چقدر پشت سرت حرفهای خوبی هست
یکی شبیه مرا که گدای خود کردی
چه خوب خلوت گریه پناهگاهم شد
چه ماهرانه مرا مبتلای خود کردی
هوای شاعریم بود و خواب دیدم که
مرا تو محتشم شعرهای خود کردی