مشخصات شعر

غربت بی حساب

 

شهر را در نقاب می‌بینم
بس که اینجا سراب می‌بینم


روی دیوارهای آن حتی
غربت بی حساب می‌بینم


بهر یاری تو میان سران
دعوی و اجتناب می‌بینم


آنقدر تشنه می‌شوم که فقط
دائماً خواب آب می‌بینم


بهر مهمان کشی اراذل را
چقدر در شتاب می‌بینم


تیرهای سه شعبه، هم قدّ
شیرخوار رباب می‌بینم


زیر پای سه ساله‌ات را هم
زخم، خون، التهاب می‌بینم


حکم قاضی شریح این شده است
کشتنش را ثواب می‌بینم


آه آقا محاسنت را در
خاک و در خون خضاب می‌بینم


مطمئنم که داغ می‌بینی
شهر را در نفاق می‌بینی


روی دیوار دین مردم شهر
سستی و انشقاق می‌بینی


میوه‌هاشان رسیده اما تو
نیزه را شکل باغ می‌بینی


بعد عباس و اکبر و قاسم
دو سه زخم فراق می‌بینی


نان به نرخ گلوست، بهر سرت
همه را در وفاق می‌بینی


سر سقا که بسته شد، بر نی
ماه را در محاق می‌بینی


زجر را بین راه می‌بینند
قلب سنگ و سیاه می‌بینند


بعد عباس و اکبر و تو حسین
نیزه را سر پناه می‌بینند


زیر بال شکستۀ عمه
بچه ها جان پناه می‌بینند


تن با لخته خون کفن شده را
در دل قتلگاه می‌بینند


توی تاریکی شب صحرا
روی هر نیزه ماه می‌بینند


عقدۀ خیبر و احد را هم
از تمام سپاه می‌بینند


دختران تو بعد بزم شراب
مرگ را دلبخواه می‌بینند

 

غربت بی حساب

 

شهر را در نقاب می‌بینم
بس که اینجا سراب می‌بینم


روی دیوارهای آن حتی
غربت بی حساب می‌بینم


بهر یاری تو میان سران
دعوی و اجتناب می‌بینم


آنقدر تشنه می‌شوم که فقط
دائماً خواب آب می‌بینم


بهر مهمان کشی اراذل را
چقدر در شتاب می‌بینم


تیرهای سه شعبه، هم قدّ
شیرخوار رباب می‌بینم


زیر پای سه ساله‌ات را هم
زخم، خون، التهاب می‌بینم


حکم قاضی شریح این شده است
کشتنش را ثواب می‌بینم


آه آقا محاسنت را در
خاک و در خون خضاب می‌بینم


مطمئنم که داغ می‌بینی
شهر را در نفاق می‌بینی


روی دیوار دین مردم شهر
سستی و انشقاق می‌بینی


میوه‌هاشان رسیده اما تو
نیزه را شکل باغ می‌بینی


بعد عباس و اکبر و قاسم
دو سه زخم فراق می‌بینی


نان به نرخ گلوست، بهر سرت
همه را در وفاق می‌بینی


سر سقا که بسته شد، بر نی
ماه را در محاق می‌بینی


زجر را بین راه می‌بینند
قلب سنگ و سیاه می‌بینند


بعد عباس و اکبر و تو حسین
نیزه را سر پناه می‌بینند


زیر بال شکستۀ عمه
بچه ها جان پناه می‌بینند


تن با لخته خون کفن شده را
در دل قتلگاه می‌بینند


توی تاریکی شب صحرا
روی هر نیزه ماه می‌بینند


عقدۀ خیبر و احد را هم
از تمام سپاه می‌بینند


دختران تو بعد بزم شراب
مرگ را دلبخواه می‌بینند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×