- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۹۲۸
- شماره مطلب: ۷۰۵۸
-
چاپ
شهاب شد که به آغوش کهکشان برود
شبیه تیر که از چلۀ کمان برود
شهاب شد که به آغوش کهکشان برود
دوید از وسط سنگهای کوفی تا
شبیه رود به دریای بیکران برود
نخواست تیر نگاه پر از محبت عشق
به عمق دیدۀ نحس حرامیان برود
رسید و دید که چیزی نمانده در گودال
ز جسم بی رمق و سرخ عشق، جان برود
و دید هیچ نمانده ست تا سر خورشید
ز دست نیزه به محراب آسمان برود
و ارث مادریاش بود بازویش تا که
بهار باشد و در قالب خزان برود
شنید اینکه کسی گفت راه باز کنید
برای آخر این غائله سنان برود
-
عصر دهم
پیر شد
عصر دهم بود، زمینگیر شد
حرملهبا کف و با هلهله تقدیر شد
-
لبیک یا زینب
ردیف شعرهایم بعد از این لبیک یا زینب
که از اول همین آخر همین لبیک یا زینبهمیشه "کلنا عباسک" تا جان به تن دارم
که میگوید یلام البنین لبیک یا زینب -
به خدا یک سفر کرببلا کم دارم
چند وقتی ست سحر روضۀ نم نم دارم
روی هر شاخۀ پلکم گل شبنم دارم
سالها از غم هجران تو بر سر زدهام
این روالی ست که در روضه دمادم دارم -
قالی کرمان
ما کویریم، ببارید که باران خوب است
ذرهای نم بنشیند به بیابان خوب استبشود این دل بی ارزش ما وقت سحر
با قدمهای تو چون قالی کرمان خوب است
شهاب شد که به آغوش کهکشان برود
شبیه تیر که از چلۀ کمان برود
شهاب شد که به آغوش کهکشان برود
دوید از وسط سنگهای کوفی تا
شبیه رود به دریای بیکران برود
نخواست تیر نگاه پر از محبت عشق
به عمق دیدۀ نحس حرامیان برود
رسید و دید که چیزی نمانده در گودال
ز جسم بی رمق و سرخ عشق، جان برود
و دید هیچ نمانده ست تا سر خورشید
ز دست نیزه به محراب آسمان برود
و ارث مادریاش بود بازویش تا که
بهار باشد و در قالب خزان برود
شنید اینکه کسی گفت راه باز کنید
برای آخر این غائله سنان برود