مشخصات شعر

فرصت عاشوراها

 

ترک ما کرده‌ای ای ساکن در صحراها
بی تو آرام نگیرند دل دریاها

 

مهر هرکس به دل ما ننشسته بی تو
مهربان دلم، آقای همه آقاها

 

صبح فردا که رسد حضرت موعود بیا
گرچه ما خیر ندیدیم از این فرداها

 

بی تو تکلیف همه مبهم و نامعلوم است
بده پایان به تمام اگر و امّاها

 

تو بیایی چه کنم؟ گر تو نیایی چه کنم؟
دفتر خاطره‌ها پر شد از این انشاها

 

جان ما را وسط روضۀ ارباب بگیر
که به جز این نبود آرزویی با ماها

 

نیمۀ این دهه هم رفت از این می‌ترسم
باز از دست رود فرصت عاشوراها

 

شب پنجم شب اشک است به احوال یتیم
شب گریه شب غربت شب بی باباها

 

آمد از خیمه که لبیک بگوید به حسین
قتلگه پر شده بود از تب واویلاها

 

آخرین لحظه خودش را بغل شاه رساند
می‌رسید از همه سو نالۀ یا زهراها

 

فرصت عاشوراها

 

ترک ما کرده‌ای ای ساکن در صحراها
بی تو آرام نگیرند دل دریاها

 

مهر هرکس به دل ما ننشسته بی تو
مهربان دلم، آقای همه آقاها

 

صبح فردا که رسد حضرت موعود بیا
گرچه ما خیر ندیدیم از این فرداها

 

بی تو تکلیف همه مبهم و نامعلوم است
بده پایان به تمام اگر و امّاها

 

تو بیایی چه کنم؟ گر تو نیایی چه کنم؟
دفتر خاطره‌ها پر شد از این انشاها

 

جان ما را وسط روضۀ ارباب بگیر
که به جز این نبود آرزویی با ماها

 

نیمۀ این دهه هم رفت از این می‌ترسم
باز از دست رود فرصت عاشوراها

 

شب پنجم شب اشک است به احوال یتیم
شب گریه شب غربت شب بی باباها

 

آمد از خیمه که لبیک بگوید به حسین
قتلگه پر شده بود از تب واویلاها

 

آخرین لحظه خودش را بغل شاه رساند
می‌رسید از همه سو نالۀ یا زهراها

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×