- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۲۴۹۹
- شماره مطلب: ۷۰۵۶
-
چاپ
فرصت عاشوراها
ترک ما کردهای ای ساکن در صحراها
بی تو آرام نگیرند دل دریاها
مهر هرکس به دل ما ننشسته بی تو
مهربان دلم، آقای همه آقاها
صبح فردا که رسد حضرت موعود بیا
گرچه ما خیر ندیدیم از این فرداها
بی تو تکلیف همه مبهم و نامعلوم است
بده پایان به تمام اگر و امّاها
تو بیایی چه کنم؟ گر تو نیایی چه کنم؟
دفتر خاطرهها پر شد از این انشاها
جان ما را وسط روضۀ ارباب بگیر
که به جز این نبود آرزویی با ماها
نیمۀ این دهه هم رفت از این میترسم
باز از دست رود فرصت عاشوراها
شب پنجم شب اشک است به احوال یتیم
شب گریه شب غربت شب بی باباها
آمد از خیمه که لبیک بگوید به حسین
قتلگه پر شده بود از تب واویلاها
آخرین لحظه خودش را بغل شاه رساند
میرسید از همه سو نالۀ یا زهراها
-
غروب سپیده
کوچکترین امام مصیبت کشیده است
از بازماندگان غروب سپیده است
از بس که گریه کرده، سرش درد میکنداندازۀ تمام حرم داغ دیده است
-
مردی آمد ز خانوادۀ نور
باز هم طبع دل شکوفا شد
بزم عشق و طرب مهیا شد
مردی آمد ز خانوادۀ نورمهر او در دل همه جا شد
-
یعقوبهای چشم من
دارد دوباره سینه زنت گریه میکند
از غصۀ نیامدنت گریه میکندیعقوبهای چشم من عمری است ای عزیز
دارد برای پیرهنت گریه میکند
فرصت عاشوراها
ترک ما کردهای ای ساکن در صحراها
بی تو آرام نگیرند دل دریاها
مهر هرکس به دل ما ننشسته بی تو
مهربان دلم، آقای همه آقاها
صبح فردا که رسد حضرت موعود بیا
گرچه ما خیر ندیدیم از این فرداها
بی تو تکلیف همه مبهم و نامعلوم است
بده پایان به تمام اگر و امّاها
تو بیایی چه کنم؟ گر تو نیایی چه کنم؟
دفتر خاطرهها پر شد از این انشاها
جان ما را وسط روضۀ ارباب بگیر
که به جز این نبود آرزویی با ماها
نیمۀ این دهه هم رفت از این میترسم
باز از دست رود فرصت عاشوراها
شب پنجم شب اشک است به احوال یتیم
شب گریه شب غربت شب بی باباها
آمد از خیمه که لبیک بگوید به حسین
قتلگه پر شده بود از تب واویلاها
آخرین لحظه خودش را بغل شاه رساند
میرسید از همه سو نالۀ یا زهراها