- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۳۳۱
- شماره مطلب: ۷۰۴۷
-
چاپ
لوای صبر
جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیبایی
غبـار از عـارضت شستم، ولی با اشک تنهایی
لبت از تشنگی چون شیشۀ قلبم ترک خورده
عجب دارم که چشمت باز هم مانده است دریایی
لوای صبر بر دوش و سرشک سرخ در چشمم
کنم جـای عمـو بـر تـو علمـداری و سقایی
چراغم دل، غذایم گریه، زلفم فرش و سر مهمان
تعـالی الله از این مهمانی و از ایـن پـذیرایی
نمیگویم چه شد بر دخترت، آنقدر میگویم
که جسمم زینبی گردیده، رویم گشته زهرایی
ببر ای باغبان امشب گل خود را به همراهت
کـه پـامال خزان گردیده در فصل شکوفایی
به خود گفتم طواف آرم به دورت، لیک معذورم
نه چشمم راست بینایی، نه پایم را توانایی
توانـایی پایـم بـا دویـدن رفت از دستم
نوازشهای شمر از دیدهام بگرفته بینایی
ز هجرانت نخوابیدم ولی ممنونم از زینب
که بالای سرم بـا نام تو میگفت لالایی
به روز حشر چون بخشد خدا او را به مولایش
گناه «میثم» و عفو خدا باشد تماشایی
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
لوای صبر
جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیبایی
غبـار از عـارضت شستم، ولی با اشک تنهایی
لبت از تشنگی چون شیشۀ قلبم ترک خورده
عجب دارم که چشمت باز هم مانده است دریایی
لوای صبر بر دوش و سرشک سرخ در چشمم
کنم جـای عمـو بـر تـو علمـداری و سقایی
چراغم دل، غذایم گریه، زلفم فرش و سر مهمان
تعـالی الله از این مهمانی و از ایـن پـذیرایی
نمیگویم چه شد بر دخترت، آنقدر میگویم
که جسمم زینبی گردیده، رویم گشته زهرایی
ببر ای باغبان امشب گل خود را به همراهت
کـه پـامال خزان گردیده در فصل شکوفایی
به خود گفتم طواف آرم به دورت، لیک معذورم
نه چشمم راست بینایی، نه پایم را توانایی
توانـایی پایـم بـا دویـدن رفت از دستم
نوازشهای شمر از دیدهام بگرفته بینایی
ز هجرانت نخوابیدم ولی ممنونم از زینب
که بالای سرم بـا نام تو میگفت لالایی
به روز حشر چون بخشد خدا او را به مولایش
گناه «میثم» و عفو خدا باشد تماشایی