- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۹۲۶
- شماره مطلب: ۷۰۳۱
-
چاپ
بابای من تک است
پیچید اگر به دور تنت بوریا کسی
صد دست شد سرت که رسد دست ناکسی
دست تو را به صوت حجازیت خواندهام
هرگز نبود جز پدرم خوش صدا کسی
تنها چرا به دیدن این خسته آمدی؟
همراه تو نبود مگر آشنا کسی؟
زخمی شدی چرا؟ مگر از جنگ آمدی؟
ما که نداشتیم سر جنگ با کسی!
بابا! بیا ببین که تنم درد میکند
با دست خویش زد به پرم، هر کجا، کسی
چشمم به چشمهای عمو بود و ناگهان
زد با لگد به پهلوی من بی هوا کسی
آنقدر کینۀ تو به دل داشتند که
-با نیت تن تو به من تاخت ناکسی
میزد به تازیانه مرا زجر، چون نبود
جز من به تو شبیه در این بچهها کسی
قدِّ خمیدهام اثر حب فاطمه ست
جز من نکرده است به او اقتدا کسی
از فرط نالههای پیاپی صدام رفت
نشنیده است حرف مرا جز خدا کسی
چنگی به دل نمیزند این موی کم شمار
از بس که چنگ زد سر زلف مرا کسی
بابا! بس است روضه، بگویم همینقدر
سالم نیامد از سفر کربلا کسی
بابای من تک است؛ شما! دختران شام!
دارد میانتان پدر سر جدا کسی؟
-
پادشاه و گدا
همین که در محرم تو روضه خوانده میشود
دل همه به کربلای تو کشانده میشود
فقط به مجلس حسین میشود به چشم دید
که پادشاه، پهلوی گدا نشانده میشود
-
کوه تجربه
قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه، ولی بیکفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر، کوه تجربهام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
-
بوسه از روی ماه
بوسه از روی ماه میگیرم
زیر نورش پناه میگیرم
چشمم از بس ضعیف و کم سو شد
راه را اشتباه میگیرم
-
غم جانگداز
شدم اسیر غمی جانگداز پشت سرت
و زندهام به دو نذر و نیاز پشت سرتیکی به نذر دوباره تو را بغل کردن
و دوم اینکه شوم سرفراز پشت سرت
بابای من تک است
پیچید اگر به دور تنت بوریا کسی
صد دست شد سرت که رسد دست ناکسی
دست تو را به صوت حجازیت خواندهام
هرگز نبود جز پدرم خوش صدا کسی
تنها چرا به دیدن این خسته آمدی؟
همراه تو نبود مگر آشنا کسی؟
زخمی شدی چرا؟ مگر از جنگ آمدی؟
ما که نداشتیم سر جنگ با کسی!
بابا! بیا ببین که تنم درد میکند
با دست خویش زد به پرم، هر کجا، کسی
چشمم به چشمهای عمو بود و ناگهان
زد با لگد به پهلوی من بی هوا کسی
آنقدر کینۀ تو به دل داشتند که
-با نیت تن تو به من تاخت ناکسی
میزد به تازیانه مرا زجر، چون نبود
جز من به تو شبیه در این بچهها کسی
قدِّ خمیدهام اثر حب فاطمه ست
جز من نکرده است به او اقتدا کسی
از فرط نالههای پیاپی صدام رفت
نشنیده است حرف مرا جز خدا کسی
چنگی به دل نمیزند این موی کم شمار
از بس که چنگ زد سر زلف مرا کسی
بابا! بس است روضه، بگویم همینقدر
سالم نیامد از سفر کربلا کسی
بابای من تک است؛ شما! دختران شام!
دارد میانتان پدر سر جدا کسی؟