- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۲۱۸۱
- شماره مطلب: ۶۸۹۷
-
چاپ
مشخصات شعر
ترس از غم طوفان بلا بی معنی است
هر چند که غرق سوز و آه و دردیم
شبها پی موج روضهها میگردیم
ترس از غم طوفان بلا بی معنی است
چون رو به سفینه النجات آوردیم
از همین شاعر
-
عیدی
یا محول دل من رنگ جلا میخواهد
مس جان میدهد و شمش طلا میخواهد
خلق از دست شما عیدی خود میطلبند
باز این بندهتان کرببلا میخواهد -
آرزو
در لیله الرغائب محتاج نور عینیم
عمری است خانه زاد ارباب عالمینیم
گفتند اگر که حاجت دارید وقتش آمد
گفتیم بی قرار شش گوشۀ حسینیم
-
دریای وصف
باید غزل با یاد رویش پا بگیرد
هر مصرعى با عشق او معنا بگیرددر محفل شعر قشنگ چشمهایش
هر شاعرى باید بیاید جا بگیرد -
بانوی روضهخوان
این بانوی روضهخوان دلش پر شرر است
از مرحمت همسر خود با خبر است
شاید که دم مرگ ببیند او را
تا لحظۀ ارتحال دو چشمش به در است
ترس از غم طوفان بلا بی معنی است
هر چند که غرق سوز و آه و دردیم
شبها پی موج روضهها میگردیم
ترس از غم طوفان بلا بی معنی است
چون رو به سفینه النجات آوردیم
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت