- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۳۵۹۲
- شماره مطلب: ۶۸۵۶
-
چاپ
شوق پا برهنه
ای شوق پا برهنه که نامت مسافر است
این تاول است بر کف پا یا جواهر است؟
راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش
دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است
دلهای شستشو شده و پاک، بی شمار
چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است
سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش
در این مسیر، سفرۀ اطعام حاضر است
وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود
پاگیر جاده میشود آن دل که عابر است
با آب و تاب، سینه زنان، گرم قل قل ست
کتری آب جوش که در اصل شاعر است
فنجان لب طلا پر و خالی که میشود
هر بار گفتهای نکند چای آخر است
شوق پا برهنه
ای شوق پا برهنه که نامت مسافر است
این تاول است بر کف پا یا جواهر است؟
راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش
دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است
دلهای شستشو شده و پاک، بی شمار
چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است
سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش
در این مسیر، سفرۀ اطعام حاضر است
وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود
پاگیر جاده میشود آن دل که عابر است
با آب و تاب، سینه زنان، گرم قل قل ست
کتری آب جوش که در اصل شاعر است
فنجان لب طلا پر و خالی که میشود
هر بار گفتهای نکند چای آخر است