مشخصات شعر

ابر بهار

هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد

شبانه روز دم از زلف یار باید زد

 

هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد

تمام نیروی خود را به کار باید زد

 

تنی که خرج نشد را به گور باید برد

سری که خرج نشد را به دار باید زد

 

برای آنکه به ما غمزه‌ای نشان بدهی

درِ سرای تو را چند بار باید زد؟

 

بنا نبود که عاشق کنی محل ندهی

ز کم محلی معشوق زار باید زد

 

جبین شکستن ما التیام زخم دل است

که سر به خاک تو بی اختیار باید زد

 

برای مثل تویی آبشار باید شد

ز گریه طعنه به ابر بهار باید زد

 

ببند حلقۀ قلادۀ مرا به درت

به پای عبد فراری حصار باید زد

 

از این به بعد برای تو ناز خواهم کرد

که گاه پیش تو زیر قرار باید زد

 

سر مرا بستان و پر مرا برسان

که سر بریده پر از این دیار باید زد

 

مبند راه مرا با مژه که می‌میرم

که گفته بر روی ما ذوالفقار باید زد

 

من آخرش همه را می‌کِشم به سوی حرم

که عشق را سر هر کوچه جار باید زد

 

مخواه ز آتشت آرام باشم ای تشنه

به یاد حنجر خشکت هوار باید زد

ابر بهار

هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد

شبانه روز دم از زلف یار باید زد

 

هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد

تمام نیروی خود را به کار باید زد

 

تنی که خرج نشد را به گور باید برد

سری که خرج نشد را به دار باید زد

 

برای آنکه به ما غمزه‌ای نشان بدهی

درِ سرای تو را چند بار باید زد؟

 

بنا نبود که عاشق کنی محل ندهی

ز کم محلی معشوق زار باید زد

 

جبین شکستن ما التیام زخم دل است

که سر به خاک تو بی اختیار باید زد

 

برای مثل تویی آبشار باید شد

ز گریه طعنه به ابر بهار باید زد

 

ببند حلقۀ قلادۀ مرا به درت

به پای عبد فراری حصار باید زد

 

از این به بعد برای تو ناز خواهم کرد

که گاه پیش تو زیر قرار باید زد

 

سر مرا بستان و پر مرا برسان

که سر بریده پر از این دیار باید زد

 

مبند راه مرا با مژه که می‌میرم

که گفته بر روی ما ذوالفقار باید زد

 

من آخرش همه را می‌کِشم به سوی حرم

که عشق را سر هر کوچه جار باید زد

 

مخواه ز آتشت آرام باشم ای تشنه

به یاد حنجر خشکت هوار باید زد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×