- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۱۳۷۱
- شماره مطلب: ۶۶۴۲
-
چاپ
لایق پرواز
ای که گره ز کار دلم باز میکنی
جانم به لب رسیده چرا ناز میکنی
مثل همیشه تا که ز تو دور میشوم
با یک نگاه عاشقی آغاز میکنی
در انتظار سیصد و سیزده نفر
عمری بود که صحبت سرباز میکنی
صاحب نفس بیا و به داد دلم برس
ای آنکه با دعای خود اعجاز میکنی
تاکه به روی بال و پرم دست میکشی
دل را ز عشق لایق پرواز میکنی
در بین گریه کردنم احساس میکنم
داری محبتت به من ابراز میکنی
تا که در عاشقی به در بسته میخورم
با یک سلام در به رویم باز میکنی
دل چون شکست نی لبک یار میشود
آهی کشی و سوز دلم ساز میکنی
در وقت مرگ بر دلم افتادهای حبیب
این رو سیاه را تو سر افراز میکنی
با یک نگاه تا به خدا میبری مرا
کی یک غروب کرب و بلا میبری مرا؟
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
لایق پرواز
ای که گره ز کار دلم باز میکنی
جانم به لب رسیده چرا ناز میکنی
مثل همیشه تا که ز تو دور میشوم
با یک نگاه عاشقی آغاز میکنی
در انتظار سیصد و سیزده نفر
عمری بود که صحبت سرباز میکنی
صاحب نفس بیا و به داد دلم برس
ای آنکه با دعای خود اعجاز میکنی
تاکه به روی بال و پرم دست میکشی
دل را ز عشق لایق پرواز میکنی
در بین گریه کردنم احساس میکنم
داری محبتت به من ابراز میکنی
تا که در عاشقی به در بسته میخورم
با یک سلام در به رویم باز میکنی
دل چون شکست نی لبک یار میشود
آهی کشی و سوز دلم ساز میکنی
در وقت مرگ بر دلم افتادهای حبیب
این رو سیاه را تو سر افراز میکنی
با یک نگاه تا به خدا میبری مرا
کی یک غروب کرب و بلا میبری مرا؟