مشخصات شعر

به تکیه آمده‌ام تا به عرش تکیه کنم

به سوی ما اگر از سویتان نگاهی هست

برای گریۀ مان حال روبراهی هست

 

تنت به ناز طبیبان نیازمند و مباد

تو گریه می‌کنی آنقدر که نگاهی هست

 

به تکیه آمده‌ام تا به عرش تکیه کنم

همینکه بیرقتان هست تکیه گاهی هست

 

لباس مشکی مان رو سفیدمان کرده

گذشت عمر و غمی‌نیست این سیاهی هست

 

چه داشتیم که ما را خرید مادرتان

در این بساط کمی‌اشک هست و آهی هست

 

به سوی کرببلا ایستاده می‌میرم

هزار شکر که در سینه قبله گاهی هست

 

حسین گفتم و زینب حرم به ما بخشید

همیشه لطف شما هست و سر پناهی هست

 

گهی به سوی مدینه گهی به کرببلا

ببین که محمل زینب سر دو راهی هست

 

بیا مدینه رویم بهانه اش این بود

میان قافله‌ام طفل بی گناهی هست

 

به تکیه آمده‌ام تا به عرش تکیه کنم

به سوی ما اگر از سویتان نگاهی هست

برای گریۀ مان حال روبراهی هست

 

تنت به ناز طبیبان نیازمند و مباد

تو گریه می‌کنی آنقدر که نگاهی هست

 

به تکیه آمده‌ام تا به عرش تکیه کنم

همینکه بیرقتان هست تکیه گاهی هست

 

لباس مشکی مان رو سفیدمان کرده

گذشت عمر و غمی‌نیست این سیاهی هست

 

چه داشتیم که ما را خرید مادرتان

در این بساط کمی‌اشک هست و آهی هست

 

به سوی کرببلا ایستاده می‌میرم

هزار شکر که در سینه قبله گاهی هست

 

حسین گفتم و زینب حرم به ما بخشید

همیشه لطف شما هست و سر پناهی هست

 

گهی به سوی مدینه گهی به کرببلا

ببین که محمل زینب سر دو راهی هست

 

بیا مدینه رویم بهانه اش این بود

میان قافله‌ام طفل بی گناهی هست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×