- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۱۳۷۴
- شماره مطلب: ۶۵۵۸
-
چاپ
پیر است اما شیر، پیرش هم شجاع است
در عشق بازی از طفولیت نجیب است
یار غریبیهای مولای غریب است
یک بار هم در کودکی جان داده بهرش
او زنده با انفاس یار و بوی سیب است
این پیر میدان دار مستان در حقیقت
بیمار عشق است و حسین او را طبیب است
او مزۀ مردن برایش را چشیده
حالا چنین بر کنج میدان بی شکیب است
موی سفیدش تشنۀ خون است آری
او دومین تصویر از شیب الخضیب است
پیر است اما شیر، پیرش هم شجاع است
این عاشق دلداده، عنوانش حبیب است
در کوی رندان پیش افتاده است در عشق
در سر هوای یاری خذالتریب است
از بین زوار حریم شاه او هم
از این شکوه عشق بازی با نصیب است
پیر است اما شیر، پیرش هم شجاع است
در عشق بازی از طفولیت نجیب است
یار غریبیهای مولای غریب است
یک بار هم در کودکی جان داده بهرش
او زنده با انفاس یار و بوی سیب است
این پیر میدان دار مستان در حقیقت
بیمار عشق است و حسین او را طبیب است
او مزۀ مردن برایش را چشیده
حالا چنین بر کنج میدان بی شکیب است
موی سفیدش تشنۀ خون است آری
او دومین تصویر از شیب الخضیب است
پیر است اما شیر، پیرش هم شجاع است
این عاشق دلداده، عنوانش حبیب است
در کوی رندان پیش افتاده است در عشق
در سر هوای یاری خذالتریب است
از بین زوار حریم شاه او هم
از این شکوه عشق بازی با نصیب است