- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۹/۳۰
- بازدید: ۳۰۸۱
- شماره مطلب: ۶۴۹
-
چاپ
چه میشد شام یلدا بود و پاسی بیشتر پایا
سیاهی سایه گسترده ست روی وسعت صحرا
شهابی هم نمیآشوبد امشب پهنۀ شب را
نسیمی ملتهب خود را به خاک تفته می ساید
و گاهی بی صدا در گوش نخلی میکند نجوا
چه میشد این شب تاریک شامی بی سحر میبود
و یا خود شام یلدا بود و پاسی بیشتر پایا
هلا ای شام آتش زا، درنگی بیشتر بنما
خدا را کن ترحّم بر دل غمدیدۀ زهرا
مبادا آفتابا بامدادان چهره بنمایی
که میسوزد جهانی را شرار ظهر عاشورا
درنگت باد، ننگت باد، چون خواهی تماشا کرد
سر خورشیدها را بر فراز ناوک نیها
چه سان باور توان کردن که ابری تشنه لب باشد
بسوزد در شرار تشنگی دریاترین دریا...
چه میشد شام یلدا بود و پاسی بیشتر پایا
سیاهی سایه گسترده ست روی وسعت صحرا
شهابی هم نمیآشوبد امشب پهنۀ شب را
نسیمی ملتهب خود را به خاک تفته می ساید
و گاهی بی صدا در گوش نخلی میکند نجوا
چه میشد این شب تاریک شامی بی سحر میبود
و یا خود شام یلدا بود و پاسی بیشتر پایا
هلا ای شام آتش زا، درنگی بیشتر بنما
خدا را کن ترحّم بر دل غمدیدۀ زهرا
مبادا آفتابا بامدادان چهره بنمایی
که میسوزد جهانی را شرار ظهر عاشورا
درنگت باد، ننگت باد، چون خواهی تماشا کرد
سر خورشیدها را بر فراز ناوک نیها
چه سان باور توان کردن که ابری تشنه لب باشد
بسوزد در شرار تشنگی دریاترین دریا...