مشخصات شعر

منصب پروانگی‌

پیش چشم سرخ گونت، صبح و شامی نیست، نیست

بر لبت جز واحسینایت، کلامی نیست، نیست

 

می‌رسی بر روضه،‌ اما ما نمی‌فهمیم حیف

ای دریغا که نصیب ما سلامی نیست، نیست

 

داستان کوفه از بی معرفت‌ها پا گرفت

بی بصیرت، بر سلام ما دوامی نیست، نیست

 

دیده‌ام در پای ما عمری است غیرت داشتی

تا تو آقایی کنی چون ما غلامی نیست، نیست

 

ما که شرمنده شدیم از لطف‌های مادرت

منصب پروانگی‌ات کم مقامی نیست، نیست

 

آه تاسوعا، نفس‌های تو ما را آب کرد

گفت بی تو غیر کوفی غیر شامی نیست، نیست

 

بعد تو اهل حرم را آه با هم می‌زنند

بعد تو عباس، اینجا احترامی نیست، نیست

 

منصب پروانگی‌

پیش چشم سرخ گونت، صبح و شامی نیست، نیست

بر لبت جز واحسینایت، کلامی نیست، نیست

 

می‌رسی بر روضه،‌ اما ما نمی‌فهمیم حیف

ای دریغا که نصیب ما سلامی نیست، نیست

 

داستان کوفه از بی معرفت‌ها پا گرفت

بی بصیرت، بر سلام ما دوامی نیست، نیست

 

دیده‌ام در پای ما عمری است غیرت داشتی

تا تو آقایی کنی چون ما غلامی نیست، نیست

 

ما که شرمنده شدیم از لطف‌های مادرت

منصب پروانگی‌ات کم مقامی نیست، نیست

 

آه تاسوعا، نفس‌های تو ما را آب کرد

گفت بی تو غیر کوفی غیر شامی نیست، نیست

 

بعد تو اهل حرم را آه با هم می‌زنند

بعد تو عباس، اینجا احترامی نیست، نیست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×