- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۰۰۰
- شماره مطلب: ۶۴۴۷
-
چاپ
خون جگر برای شما قوت شب شده
بدجور دلشکستهای و گریه میکنی
از اشک چهره شستهای و گریه میکنی
بگذار تا عبای تو را ما تکان دهیم
بر خاکها نشستهای و گریه میکنی
امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن
امشب عجیب خستهای و گریه میکنی
خون جگر برای شما قوت شب شده
با ناله عهد بستهای و گریه میکنی
زنجیرها که پشت تو را زخم کردهاند
هر روز بین دستهای و گریه میکنی
هیئت تمام شد همه رفتند و تو هنوز
یک گوشهای نشستهای و گریه میکنی
آبی بزن به صورت مادر، ز دست رفت
چون مادرت شکستهای و گریه میکنی
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
خون جگر برای شما قوت شب شده
بدجور دلشکستهای و گریه میکنی
از اشک چهره شستهای و گریه میکنی
بگذار تا عبای تو را ما تکان دهیم
بر خاکها نشستهای و گریه میکنی
امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن
امشب عجیب خستهای و گریه میکنی
خون جگر برای شما قوت شب شده
با ناله عهد بستهای و گریه میکنی
زنجیرها که پشت تو را زخم کردهاند
هر روز بین دستهای و گریه میکنی
هیئت تمام شد همه رفتند و تو هنوز
یک گوشهای نشستهای و گریه میکنی
آبی بزن به صورت مادر، ز دست رفت
چون مادرت شکستهای و گریه میکنی