- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۴۲۰۷
- شماره مطلب: ۶۳۹۸
-
چاپ
پائیز این جهان به همان لحظه دیده شد
آندم که غصههای اسیری شروع شد
بهر جوان قافله پیری شروع شد
من یادگار نحن الاسرای نهضتم
من وارث مقطع الاعضای نهضتم
من دیدهام مقطع الاعضا چگونه بود
تشریح می کنم تن بابا چگونه بود
دست عزیز فاطمه از مچ شکسته بود
بر روی سینهاش سگ کوفی نشسته بود
من دیدهام که کشته شده از قفا حسین
از تیر کوفه دیده هزاران جفا حسین
جسمی که نیزهها همه بارانیاش کنند
رزّازیاش کنند و ستورانیاش کنند
عمری است حرف من شده شیب الخضیب و بس
آئینهام، نظر سوی خدّ التریب و بس
وقتی ز غصه قافله در سوز و آه بود
راه عبور از وسط قتلگاه بود
پائیز این جهان به همان لحظه دیده شد
فریاد وامحمد زینب شنیده شد
از آن زمان به بعد زمستان عالم است
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
یادم نمیرود که غرورم شکسته شد
دست مخدّرات به زنجیر بسته شد
بعد از حسین نوبت تهدید من رسید
عمه به داد من پی تأیید من رسید
چادر نماز عمه و عمّامهام که سوخت
یک خیره سر به زیور اطفال دیده دوخت
آن شب که جیغ و داد زنان را شنیدهام
فریاد دختران جوان را شنیدهام
از بس که پنجه پنجه به معجر کشیده شد
از غصه قامت من و عمه خمیده شد
من بارها برای خودم روضه خواندهام
گاهی برای عمۀ خود نوحه خواندهام
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
با زاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
با یک سخن کنم همۀ روضه را تمام
زندان، خرابه، کوفه، حرم، قتلگاه، شام
یک کاروان مقابل چشمم همه اسیر
دشمن به بی حیایی و بی غیرتی دلیر
از غارت و شکنجه و سیلی و کعب نی
تا سنگ شام و کوفه به یک رأس روی نی
از طعنههای هیزی و فریاد اهل بیت
تا تهمت کنیزی وامداد اهل بیت
اینها که تازه گوشهای از غربت من است
تا انتهای غربت من محنت من است
اسرار من نهفته همه در صحیفه شد
یعنی تمام زندگیام در تقیّه شد
گرچه مدینه غصۀ دیرینۀ من است
اسرار کربلا همه در سینۀ من است
آرام و بی صدا همه شب تا سحر عجیب
گرییدم و به ناله شدم: یا اباالغریب
دلجوی خویشتن به زبان خودم شدم
بی کسترینامام زمان خودم شدم
روزی ز ره امام زمان میرسد و ما
در انتظار آمدنش کارمان دعا
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
پائیز این جهان به همان لحظه دیده شد
آندم که غصههای اسیری شروع شد
بهر جوان قافله پیری شروع شد
من یادگار نحن الاسرای نهضتم
من وارث مقطع الاعضای نهضتم
من دیدهام مقطع الاعضا چگونه بود
تشریح می کنم تن بابا چگونه بود
دست عزیز فاطمه از مچ شکسته بود
بر روی سینهاش سگ کوفی نشسته بود
من دیدهام که کشته شده از قفا حسین
از تیر کوفه دیده هزاران جفا حسین
جسمی که نیزهها همه بارانیاش کنند
رزّازیاش کنند و ستورانیاش کنند
عمری است حرف من شده شیب الخضیب و بس
آئینهام، نظر سوی خدّ التریب و بس
وقتی ز غصه قافله در سوز و آه بود
راه عبور از وسط قتلگاه بود
پائیز این جهان به همان لحظه دیده شد
فریاد وامحمد زینب شنیده شد
از آن زمان به بعد زمستان عالم است
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
یادم نمیرود که غرورم شکسته شد
دست مخدّرات به زنجیر بسته شد
بعد از حسین نوبت تهدید من رسید
عمه به داد من پی تأیید من رسید
چادر نماز عمه و عمّامهام که سوخت
یک خیره سر به زیور اطفال دیده دوخت
آن شب که جیغ و داد زنان را شنیدهام
فریاد دختران جوان را شنیدهام
از بس که پنجه پنجه به معجر کشیده شد
از غصه قامت من و عمه خمیده شد
من بارها برای خودم روضه خواندهام
گاهی برای عمۀ خود نوحه خواندهام
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
با زاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
با یک سخن کنم همۀ روضه را تمام
زندان، خرابه، کوفه، حرم، قتلگاه، شام
یک کاروان مقابل چشمم همه اسیر
دشمن به بی حیایی و بی غیرتی دلیر
از غارت و شکنجه و سیلی و کعب نی
تا سنگ شام و کوفه به یک رأس روی نی
از طعنههای هیزی و فریاد اهل بیت
تا تهمت کنیزی وامداد اهل بیت
اینها که تازه گوشهای از غربت من است
تا انتهای غربت من محنت من است
اسرار من نهفته همه در صحیفه شد
یعنی تمام زندگیام در تقیّه شد
گرچه مدینه غصۀ دیرینۀ من است
اسرار کربلا همه در سینۀ من است
آرام و بی صدا همه شب تا سحر عجیب
گرییدم و به ناله شدم: یا اباالغریب
دلجوی خویشتن به زبان خودم شدم
بی کسترینامام زمان خودم شدم
روزی ز ره امام زمان میرسد و ما
در انتظار آمدنش کارمان دعا