- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۹/۰۴
- بازدید: ۴۲۴۴
- شماره مطلب: ۶۳۱
-
چاپ
تو انتخاب خدایی برای سقایی
غزل غزل بنویسم حدیث رویایی
برای اوج ادب منتهای شیدایی
برای وصف شما پای شعر میلنگد
تو انتخاب خدایی برای سقایی
تویی که منصب باب الحوائجی داری
ندیده کس به خدا از شما جز آقایی
و کوه پیش تو انگشت بر دهان مانده
امیر علقمه از بس رشید و رعنایی
به یک اشارۀ چشمان آسمانیتان
حریف حرملهها میشوی به تنهایی
همیشه بر روی دوشت رقیه جان میگفت
توبهترین و یگانه عموی دنیایی
تو امتداد طراوت به نو بهارانی
تو تکیه گاه و امید دل غزالانی
به پای مقدم خود سجدۀ مَلَک داری
تو با قبیله تان حسن مشترک داری
اگر چه هاشمیان بی مثال و مه رویند
ولی تو بین همه بیشتر نمک داری
ز دست و پا زدنت بین دستهای حسین
مشخص است که قصدی تو بر کمک داری
تو بین معنی این واژها نمیگنجی
به روی خاک ولی ریشه در فلک داری
سوالهای زیادی میان ذهن خودت
زماجرای کبود غم فدک داری
همیشه شرم شریعه زمشک خالی توست
که پای چشمه لبانی پر از ترک داری
هنوز آب روان حسرت لبت دارد
نگاه برادب چشم پر تبت دارد
به وجدآمده از وصل روی دلداری
که پا به پای دلش تا به صبح بیداری
کنار تربیتت ردِ پای مادرتوست
که این چنین ز وقار و حیا تو سرشاری
به پای گوش توهمواره این نوا میخواند
مباد لفظ برادر به لب کنی جاری
همیشه و همه جا پیش مرگ او باشی
مباد یک نفس از او تو دست برداری
علم به دوش سحرگاه! ای ستون حرم
برای حضرت عشقم نما علم داری
بدان که دست توسل به دامن زهرا
به بازوان ستبر تو میدهد یاری
مسیر سجدۀ افلاک سوی محضر توست
دل زنان بهشتی اسیر مادر توست
ز ازدیاد حسودی ماه بر رویت
تو چشم خوردی و آمد بلا زهر سویت
به پای بیرق و مشک تو آسمان افتاد
عمود فاصله انداخت بین ابرویت
برای این همه جانبازی و وفاداری
خدای بوسه گرفته ز روی بازویت
نگاه خیمه ز تعظیم کردنت فهمید
نشسته مادر پهلو شکسته پهلویت
همین که پای غریبه به خیمهها واشد
نسیم روضه وزیدن گرفت در مویت
و کاش بودی و تا روز آخرش میماند
رکاب زینب کبری به روی زانویت
منم که مسلم این قبله گاه احساسم
همیشه و همه جا زیر دین عباسم
-
خورشید محو سجدۀ طولانی تو بود
ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی
ای اسوۀ یگانگی و ایستادگی
عرش خدا ندیده به پای تواضعت
اینگونه ساده با نسب شاهزادگی
-
به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا
حریم سینۀ من در شراره افتاده
در انعکاس نگاهم ستاره افتاده
زحجلهگاه لبم خون تازه میریزد
دگر نفس زدنم در شماره افتاده
شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من
به یاد خاطرههایی دوباره افتاده
-
حسین فاطمه، تو چیز دیگری
پای قلم دوباره رسیده سر قرار
ای آسمان به دفتر شعرم غزل ببار
تندیس دلرباییو ای منتهای عشق
لطفی کن و به خانۀ چشمم قدم گذار
-
بابا ببین شبیه زنی سالخوردهام
بابا نگاه پر شررم درد میکند
قلب حزین و شعلهورم درد میکند
از بس برای دیدن تو گریه کردهام
چشمان خیس و پلک ترم درد میکند
تو انتخاب خدایی برای سقایی
غزل غزل بنویسم حدیث رویایی
برای اوج ادب منتهای شیدایی
برای وصف شما پای شعر میلنگد
تو انتخاب خدایی برای سقایی
تویی که منصب باب الحوائجی داری
ندیده کس به خدا از شما جز آقایی
و کوه پیش تو انگشت بر دهان مانده
امیر علقمه از بس رشید و رعنایی
به یک اشارۀ چشمان آسمانیتان
حریف حرملهها میشوی به تنهایی
همیشه بر روی دوشت رقیه جان میگفت
توبهترین و یگانه عموی دنیایی
تو امتداد طراوت به نو بهارانی
تو تکیه گاه و امید دل غزالانی
به پای مقدم خود سجدۀ مَلَک داری
تو با قبیله تان حسن مشترک داری
اگر چه هاشمیان بی مثال و مه رویند
ولی تو بین همه بیشتر نمک داری
ز دست و پا زدنت بین دستهای حسین
مشخص است که قصدی تو بر کمک داری
تو بین معنی این واژها نمیگنجی
به روی خاک ولی ریشه در فلک داری
سوالهای زیادی میان ذهن خودت
زماجرای کبود غم فدک داری
همیشه شرم شریعه زمشک خالی توست
که پای چشمه لبانی پر از ترک داری
هنوز آب روان حسرت لبت دارد
نگاه برادب چشم پر تبت دارد
به وجدآمده از وصل روی دلداری
که پا به پای دلش تا به صبح بیداری
کنار تربیتت ردِ پای مادرتوست
که این چنین ز وقار و حیا تو سرشاری
به پای گوش توهمواره این نوا میخواند
مباد لفظ برادر به لب کنی جاری
همیشه و همه جا پیش مرگ او باشی
مباد یک نفس از او تو دست برداری
علم به دوش سحرگاه! ای ستون حرم
برای حضرت عشقم نما علم داری
بدان که دست توسل به دامن زهرا
به بازوان ستبر تو میدهد یاری
مسیر سجدۀ افلاک سوی محضر توست
دل زنان بهشتی اسیر مادر توست
ز ازدیاد حسودی ماه بر رویت
تو چشم خوردی و آمد بلا زهر سویت
به پای بیرق و مشک تو آسمان افتاد
عمود فاصله انداخت بین ابرویت
برای این همه جانبازی و وفاداری
خدای بوسه گرفته ز روی بازویت
نگاه خیمه ز تعظیم کردنت فهمید
نشسته مادر پهلو شکسته پهلویت
همین که پای غریبه به خیمهها واشد
نسیم روضه وزیدن گرفت در مویت
و کاش بودی و تا روز آخرش میماند
رکاب زینب کبری به روی زانویت
منم که مسلم این قبله گاه احساسم
همیشه و همه جا زیر دین عباسم