- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
- بازدید: ۴۱۸۸
- شماره مطلب: ۶۲۰
-
چاپ
به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم
سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم
روان شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم
فرو رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور
به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم
رها بر نیزۀ تنهایمان، بیهوده پوسیدیم
به مرگی این چنین از کاروان نیزهها ماندیم
سبو او بود، سقا بود، دستی شعلهور بر موج
گلی ناپخته و بیدست و پا ما، زیر پا ماندیم
گلویش را بریدند و بیابان محشر از ما بود
که چون خاری سِمج در دیدگان مرتضی ماندیم
همیشه عصر عاشوراست، او پر بسته، ما هستیم
دریغا دیدهای روشن که وا بیند کجا ماندیم
-
ز گهواره تا گور
چو آن روز روز سیاهی نبود
که فرصت به قدر نگاهی نبود
گلوی تو در کربلا درس گفت
ز گهواره تا گور راهی نبود
-
بوی کربلا
امشب عجیب خوشدلم، از بوی کربلا
دارد حسین میوزد، از سوی کربلا
بانگ علی، دوباره مرا زنده کرده است
انگار زینب است، سخنگوی کربلا
-
بعید نیست شغالان به شهر پای نهند
دگر چه باغ و درختی؟ بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه؟ یار اگر برود
حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟
به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود
به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم
سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم
روان شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم
فرو رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور
به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم
رها بر نیزۀ تنهایمان، بیهوده پوسیدیم
به مرگی این چنین از کاروان نیزهها ماندیم
سبو او بود، سقا بود، دستی شعلهور بر موج
گلی ناپخته و بیدست و پا ما، زیر پا ماندیم
گلویش را بریدند و بیابان محشر از ما بود
که چون خاری سِمج در دیدگان مرتضی ماندیم
همیشه عصر عاشوراست، او پر بسته، ما هستیم
دریغا دیدهای روشن که وا بیند کجا ماندیم
دریغا دیدهای روشن که وا بیند کجا ماندیم ما جا مانده ایم ، ما وامانده ایم