- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۹/۰۷
- بازدید: ۲۷۳۰
- شماره مطلب: ۵۷
-
چاپ
اشاره از دور
رأس تو را به روی نی، هر چه نظاره میکنم
سیر نمیشود دلم، نگه دوباره میکنم
ز اشک و آه سینهام، میان آب و آتشم
چو با توأم از این میان، کجا کناره میکنم؟
گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان
ز دور بس که با سرت، به سر اشاره میکنم
به دختران خود بگو، که گوشوارهها چه شد؟
گریه به گوشواره نی، به گوش پاره میکنم
هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت ز پی
گاه نگاه سوی مَه؛ گه به ستاره میکنم
رُخَت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد؟
رخنه ز آه خویشتن، به سنگ خاره میکنم
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
اشاره از دور
رأس تو را به روی نی، هر چه نظاره میکنم
سیر نمیشود دلم، نگه دوباره میکنم
ز اشک و آه سینهام، میان آب و آتشم
چو با توأم از این میان، کجا کناره میکنم؟
گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان
ز دور بس که با سرت، به سر اشاره میکنم
به دختران خود بگو، که گوشوارهها چه شد؟
گریه به گوشواره نی، به گوش پاره میکنم
هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت ز پی
گاه نگاه سوی مَه؛ گه به ستاره میکنم
رُخَت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد؟
رخنه ز آه خویشتن، به سنگ خاره میکنم