مشخصات شعر

تصدّق

باز، اسم کوفه آمد در میان و نامِ شام

آه آه از صبحِ کوفه! وای وای از شامِ شام!

 

روز اندر پیش چشمم، تیره‌تر آید ز شب

بشنَود گوشم اگر از خلق دوران، نامِ شام

 

ابتلای کربلا و ماجرای کوفه را

محو کرد از لوح هستی، محنت و آلامِ شام

 

بی‌حیایی بین که با یک‌دیگر از قتل حسین

می‌نمایندی مبارک باد، خاص و عامِ شام

 

آن یکی نان از تصدّق داد، آن خرما؛ ببین

اهل‌بیت مصطفی را این بُوَد اکرامِ شام

 

آه از آن ساعت! که زینب بر سر بازار دید

می‌زنندش سنگ بر سر، از در و از بامِ شام

 

چون نسوزم ز آتش این غم؟ که از کین ریختند

آتش اندر فرق عابد، خلق خون‌آشامِ شام

 

«جودیا»! شام است ز‌آن رو تیره تا صبح ابد

کآمد اندر دهر از صبح ‌آن ‌چنان تا شامِ شام

 

تصدّق

باز، اسم کوفه آمد در میان و نامِ شام

آه آه از صبحِ کوفه! وای وای از شامِ شام!

 

روز اندر پیش چشمم، تیره‌تر آید ز شب

بشنَود گوشم اگر از خلق دوران، نامِ شام

 

ابتلای کربلا و ماجرای کوفه را

محو کرد از لوح هستی، محنت و آلامِ شام

 

بی‌حیایی بین که با یک‌دیگر از قتل حسین

می‌نمایندی مبارک باد، خاص و عامِ شام

 

آن یکی نان از تصدّق داد، آن خرما؛ ببین

اهل‌بیت مصطفی را این بُوَد اکرامِ شام

 

آه از آن ساعت! که زینب بر سر بازار دید

می‌زنندش سنگ بر سر، از در و از بامِ شام

 

چون نسوزم ز آتش این غم؟ که از کین ریختند

آتش اندر فرق عابد، خلق خون‌آشامِ شام

 

«جودیا»! شام است ز‌آن رو تیره تا صبح ابد

کآمد اندر دهر از صبح ‌آن ‌چنان تا شامِ شام

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×